چرا نماز بخوانيم ؟
چرا نماز بخوانيم ؟
- چهارشنبه, مهر 15 1394
- بازدید: 7515
چرا نماز بخوانيم ؟
قبل از اينكه به اين پرسش پاسخ داده شود، طرح يك مقدمه را ضرورى مى بينيم و آن اينكه انسان براى رسيدن به مدارج عاليه كمال لازم است كه خدا را پرستش كند. چرا كه ممكن الوجود زمانى به كمال مى رسد كه به واجب الوجود بپيوندد، هر چند كه يكى از بارزترين صفات ثبوتيه خداوند صمد است و احتياجى به عبادت و ستايش ما نداشته و اساسا بى نيازى كمال اوست .
ان تكفروا انتم و من فى الارض جميعا فان الله لغنى حميد.
اگر شما و همه مردم زمين كافر شويد و از پرستش او سرپيچى كنيد خداوند بى نياز و ستوده است .
گر جمله كاينات كافر گردد بر دامن كبريايى اش ننشيند گرد
الهى انت الغنى بذاتك ان يصل اليك النفع فلك فكيف لا تكون غنيا عنى .
خدايا تو بى نيازتر از آنى كه حتى نفعى از سوى خودت به تو برسد، پس چگونه از من بى نياز نباشى .
آرى احتياج و نياز از صفات و خصوصيات پديده است ؛ اما آيا خداوند جزء پديده هاست و يا مظاهرى از آنها است كه عبادت ما او را ارضاء و اقناع كند.
آيا معلم احتياجى به درس خواندن دانش آموز دارد كه او را تشويق به درس خواندن نموده و گاهى نيز به اجبار و تهديد او را وادار به فراگيرى دروس خود مى كند؟!
درس خواندن و يا نخواندن دانش آموز چه سود و زيانى براى معلم دارد؟ آيا معلم محتاج درس خواندن دانش آموز خود است ؟ همين مساله در مورد خدا كه اول معلم انسانها است ، صادق است .
قرآن به انسانها كه شاگردان مكتب اويند دستور نماز مى دهد، چرا كه نزد خدا بهترين راه رسيدن به كمال و سعادت واقعى همان انجام فرايض دينى بويژه نماز است . امام صادق عليه السلام مى فرمايد:
در نزد خدا مقاماتى است كه بدون دعا نيايش و نماز كسى به آن كمالات نمى رسد. (22)
اى انسان اگر مى خواهى متخلق به اخلاق الله شده و كسب كمالات عاليه نمايى ، يك راه در پيش دارى و آن عبادت است و تنها از طريق ارتباط با معبود و راز و نياز با اله خود است كه به سوى پاكيها و صفات عاليه انسانى روى مى آورى و اگر از معبود و اله خود قطع رابطه نمايى ، اى بسا كه زود باشد در دام شيطان ، دشمن قسم خورده خود، گرفتار شوى ، چه زمانى كه تو با معبود خود سخن مى گويى دشمنان تو، ابليس و ذريه اش ، از تو مى گريزند و اين هنگام است كه فرشتگان پيرامون تو ايستاده ، تو را مقتداى خود دانسته و خداى را به امامت تو عبادت مى كنند ولى همين كه در نماز و ياد معبود خود مسامحه نمودى و او را به فراموشى سپردى ، شياطين گرداگردت براى منحرف كردنت از مسير كمال و سعادت دنيا و آخرت جمع گردند و تا تو را با وساوس شيطانى خويش از مسير الله منحرف نسازند، آرام ننشينند. پس تو اى انسان با سلاح ايمان و نماز به مبارزه با دشمن ديرينه ات ، شيطان ، برخيز و كمر او را با اذكار نماز بشكن كه نماز نيكو حربه اى است در به زانو درآوردن ابليس و ذريه او. اما پاسخ ديگرى كه به اين سوال چرا نماز بخوانيم (23) مى توان داد اين است ؛ كسانى كه اين سوال را مطرح مى نمايند، از دو حال خارج نيستند:
الف يا قلبا به وجود خدا و حقانيت پيامبر صل الله عليه و آله و اديان گذشته و ائمه معصومين عليه السلام ، معتقد هستند.
ب يا اينكه در وجود خدا و بزرگان دين ، شك و شبهه اى دارند كه در صورت دوم بايد قبل از طرح سوال فوق الذكر در پى مطالعه و جستجو در آفاق و انفس وكتب مربوطه ، اعتقاد خود را به وجود مبدا و اديان گذشته و ائمه عليه السلام و عصمت آنان محكم كنند.
اما كسانى كه به خدا و پيامبر و ائمه هدى و حكمت و علم بى پايان آن ايمان دارند، بدون هيچ چون و چرايى تعبدا به هر يك از دستورات و احكام دينى گردن مى نهند، چنانكه وقتى بيمارى براى معالجه بيمارى خود، نسخه اى را از پزشك حاذق حكيم و دانا و آگاه به كار خويش دريافت نمود، بى هيچ چون و چرايى براى سلامت و بهبودى خود مو به مو به دستورات پزشك عمل مى نمايد.
به عبارت بهتر؛ وقتى بيمار به پزشك مراجعه مى كند پس از تشخيص ، تعدادى دارو از قبيل شربت ، قرص ، كپسول ، و آمپول براى بيمار مى نويسد و دستور مى دهد كه مثلا فلان قرص را هر 8 ساعت يكبار ميل نموده و آمپول را هر روز يك بار سر وقت معين تزريق نمايد. و ضمنا به بيمار توصيه مى كند كه از خوردنيها و چيزهايى كه بيمارى را تجديد مى كند، جدا خوددارى كند.
مثلا از خوردن غذاهاى سرخ كرده ، چربى ، ترشيها، گوشت ، غذاهاى سنگين ... پرهيز نمايد. و بيمار بدون هيچ پرسشى از فلسفه اين داروها، چون به علم و تخصص پزشك خود ايمان دارد به يكايك دستورات پزشك در وقت معين عمل مى كند. (24)
تازه اگر بيمار بگويد: تا من از خواص يكايك اين داروها آگاهى نيابم آنها را مصرف نمى كنم . طبعا پس از مدتى خواهد مرد كه البته هيچ بيمار عاقلى چنين نمى كند.
آرى همانطور كه بيمار در مراجعه به پزشك ، خود را در اختيار او قرار مى دهد و يا مثلا اتومبيل و ساعت خود را براى تعمير در اختيار مكانيك و ساعت ساز قرار مى دهد و سوال پيچ نمى كند چون به علم و آگاهى آنها در كار خود اعتقاد و يقين دارد. در مسائل عبادى نيز انسان بايد به فرامين الهى بدون هيچ چون و چرايى گردن نهد.
آرى شخص نماز گزار و معتقد به خداى حكيم ، آگاه است كه هيچ يك از دستورات خداوند بودن حكمت نيست و او همه احكام دينى را در نسخه هايى كتب آسمانى توسط پيامبران براى سعادت و خوشبختى و خير و صلاح بشر بيان داشته است . پس نماز گزار هر يك از احكام دينى را بدون دانستن فلسفه آنان با جديت كامل انجام مى دهد، هر چند عملى كه از روى شناخت و آگاهى صورت پذيرد، به مراتب از عملى كه از روى جهل و ناآگاهى صورت مى پذيرد، بهتر است ؛ لكن اين نكته را نيز نبايد از نظر دور داشت كه ما بنده و عبد اوييم . بنابراين نبايد روحيه تعبد و تسليم پذيرى در برابر دستورات او را از ياد ببريم . حسن ختام اين مقوله سخن جالب ديل كارنگى است كه در پاسخ اين پرسش مى گويد:
اگر من از كشف فلسفه و رموز دعا و نماز عاجزم ، دليل بر اين نمى شود كه از يك زندگى سعادتمندانه اى كه عبادت به همراه دارد، استفاده نكنم . (25)