تحقیقی پیرامون کتاب شریف «مُسَکِّنُ الفُؤاد» تالیف شهید ثانی ، مختصری از زندگی نامه ی جناب شیخ زین الدین ، مولف کتاب
محمد قیصریان
جناب شیخ زین الدین معروف به شهید ثانی در سیزدهم شوال سال 91 در قریه جباع دیده به جهان گشود و مقدمات علوم را نزد پدر خویش فرا گرفت و بعد از وفات پدر جهت کسب علوم و معارف مسافرتهای زیادی نمود به مصر ، دمشق ، حجاز ، و بیت المقدس و عراق و استانبول رفتند و از هر خرمنی خوشه ای چیده است و در این راه تنها به دانشمندان شیعه اکتفا نورزیده بلکه از علمای اهل سنت نیز استفاده نمود و اساتید سنی او را دوازده تن ذکر کرده اند و به همین جهت مردی جامع بوده است علاوه بر فقه و اصول از فلسفه و عرفان و طب و نجوم هم آگاهی داشته است . شهید مرد فوق العاده ای زاهد و متقی بوده است ، شاگردان او در احوالش نوشته اند که در ایام تحصیل شبها به هیزم شکنی برای اعاشه خاندانش می رفت و صبح به تدریس می نشست مدتی در بعلبک به پنج مذهب ( جعفری ، حنفی ، شافعی ، مالکی ، و حنبلی ) تدریس می کرده است . شهید ثانی تالیفات زیادی دارد که معروف ترین آنها شرح لمعه شهید اول است این کتاب یک دوره فقه می باشد و تا کنون از کتب درسی طلاب حوزه ای علمیه است که قریب به صد شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است . از شهید کرامات زیادی بروز کرده که صاحب کتاب ( قصص العلماء ) حدود 140 کرامت آن شهید را ذکر نموده اند مانند ، خواب دیدن شهید در مصر پیامبر اکرم (ص) را و وعده خیر دادن آن حضرت به او و با خبر شدن از شهادت خود در خواب و خبر دادن از مکان شهادت خود و ساطع شدن نور از قتلگاه او به طرف آسمان . جریان شهادت آن بزرگوار را اینگونه نقل می کنند که روزی دو نفر با هم دعوا و نزاع داشتند و برای رفع نزاع خود نزد شهید رفتند و از او خواستند که شرعاً بینشان حکم نماید شهید هم مطابق دستور شرع مقدس اسلام بین آن دو حکم نموده . طبیعی است که در محاکمه یکی حاکم و دیگری محکوم می گردد شخص محکوم به شدت ناراحت و غضبناک شد و رفت نزد قاضی صیدا و از شهید ثانی شکایت کرد قاضی هم که به دنبال بهانه می گشت تا مزاحمتی برای شهید فراهم سازد از این فرصت استفاده نمود و به سلطان رم نوشت که مردی بدعت گزار شیعی مذهب در دیار ما مردم را به تشیع دعوت می کند و اجتماع را به گمراهی گرایش می دهد و از مذهب چهار گانه ( مالکی ، حنبلی ، شافعی و حنفی ) خارج است ، سلطان و قت برای دستگیری و جلب شهید ماموریتی به جبل عامل فرستاد ، شهید ثانی در آن زمان در میان تاکستان خود بیرون از قصبه ( جباع ) مشغول تالیف شرح لمعه بود . مردم جبل عامل در پاسخ مامورین سلطان گفند : نامبرده مسافرت کرده است . شهید وقتی از ماجرا با خبر شد تصمیم گرفت که پنهانی به سفر حج مشرف شود و محرمانه در محلی پوشیده به طرف مکه حرکت کرد و مامورین از مسافرت شهید با خبر شدند و به طرف مکه رهسپار شدند و آن بزرگوار را در مسجد الحرام دستگیر نمودند و مدت چهل روز او را در مکه زندانی کردند . سپس او ر ا با کشتی به طرف استامبول حرکت دادند و دربین راه در کنار دریا سر از بدنش جدا نمودند و بدن شریفش را به دریا انداختند .
اساتید او را چنین ذکر کرده اند :
1. پدر او احمد عاملی جبعی ( م 925ه . ق) درمیس
2. شیخ علی بن عبدالعلی میسی ( م 938 ه . ق ) درمیس
3. سید حسن بن جعفر کرکی در کرک نوح
4. ملا حسن جرجانی
5. ملا محمد استر آبادی
6. شیخ محمد بن مکی
7. شیخ احمد بن جابر در دمشق
8. شیخ شمس الدین ابوالطیف مقدسی در بیت المقدس
9. سید عبد الرحمن عباسی در قسطنطنیه
10. ملا محمد گیلانی
11 . شهاب الدین بن بخار حنبلی
12. زین الدین حری مالکی
13. شیخ ناصر الدین طلاوی
14. شیخ ابو الحسن بکری
واز شاگردان او می توان به ابو منصور جمال الدین حسن اشاره کرد که فرزند شهید ثانی و صاحب کتاب معالم می باشد . شهید حدود هفتاد اثر علمی از خود بجای گذاشته که از روض الجنان آغاز می شود و به الروضة البهیة از لحاظ تاریخ تالیف پایان می گیرد و واقعاً این مجموعه کتاب همچون روضه و بوستانی است که هر پژوهشگر دانشهای دینی را با مناظره دل انگیز خود بر سر نشاط آورده تا گمشده خود را در میان آنها بیابد و قلب او با مشاهده هز زاویه ای از این بوستان و آبشارهای آن سیراب گردد . در اینجا به برخی از آثار و تالیف مرحوم شهید ثانی که برآن اطلاع یافته اند بر حسب ترتیب موضوعی در زیر یاد می کنیم :
الف :کتب و رسالات فقهی :
1. روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان
2. مالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام
3. فوائد العلمیه فی شرح الغفیله
4. المقاصد العلمیه فی شرح الالفیّه
5. تیابح الافکار فی حکم المقیمین فی الاسفار
6. رسالة فی ارث زوجة من العقار
7. رسالة فی احکام الحیوة
8. رسالة فی وجوب صلوة الجمعه
9. رسالة فی الحث علی صلوة الجمعه
10. رسالة فی تحریر طلاق الحائض الحامل
11. رسالة فی حکم طلاق الحائض الغائب عنها زوجها
12. رسالة فی تحقیق النیة
13. منسک الحج الکبیر
14. منسک حج الصغیر
15. رسالة فی عدم جواز تقلید المیّت
16. الفتاوی المختصره
17. رسالة فی انفعال ماء البئر
18. رسالة فیما اذا احدث المجنب حدثاً صغیراً فی اثناء الغسل
19. رسالة فیما اذا تیقن الحدث و الطهارة و شک فی السابق منها
20. المسائل النجفیه
21. مسائل جبل عامل
22. رسالة فی عدم قبول الصلوة الا بالولایة
23. الرسالة الاسطنبولیة
24. الروضة البهیه
25.حاشیه المختصر النافع
26. حاشیه ارشاد الاذهان
27. حاشیه قواعد الاحکام
28. حاشیه شرایع الاسلام
ب : کتب اصول فقه :
29. البدایة فی علم الدرایة
30. شرح البدایة فی علم الدرایة
31. تمهید القواعد الاصولیة لتفریع الاحکام الشرعیة
ج: کتب مربوط به حدیث
32) غنیة القاصدین فی اصطلاحات المحدثین
33. شرح حدیث ( الدنیا مزرعة الاخرة )
34. کتاب فی الاحادیث
35. مسکن الفواد عند فقد الحبة و الاولاد
36. تلخیص مسکن الفواد
د . کتب ادعیه
37.رساله فی الادعیه
38.رساله فی آداب الجمعه
هـ . کلام
39. حقایق الایمان یا ، تحقیق الاسلام و الایمان ، در شب دوشنبه هشتم ذیقعده ، 954هـ. .ق
و. تفسیر
40. رساله فی شرح البسمله
ز.نحو
41. منظومه فی النحو
42. شرح المنظومه فی النحو
ح. اخلاق و عرفان دینی
43. منار القاصدین فی السرار معالم الدین
44. منیه المرید فی آداب المفید و المستفید که در 13 صفر 949 هـ.ق تالیف کرده است .
45. کشف الدیبه در احکام الغیبه در 13 صفر هـ .ق
46. التنبیهات العلیه علی وظائف الصلوه القلبیه یا «اسرار الصلوه»
شناسنامه کتاب
می گویند شهید ثانی وقتی این کتاب را تالیف کرد که فرزندانش در سن طفولیت از دنیا می رفتند و او از مرگ آنها بسیار متاثر می شد شاید این حالت تاثر را برخلاف رضا و تسلیم در برابر قضا و قدر الهی می دانست از برای تسلیت خود و کسانیکه به اینگونه مصائب مبتلا می شوند این کتاب را نوشت و آن را در مسکن الفواد عند فقد الاحبه و الاولاد نام نهاد یعنی « آرام بخش دل هنگام فقدان دوستان و اولاد »
این کتاب شریف شامل یک مقدمه و چهار باب و یک خاتمه است . مقدمه آن شامل عوامل و موجبات رضا به قضا و قدر الهی است و پیرامون عدل و حکت خداوند و فلسفه احکام و دستورات و بعثت انبیاء و تدبر در گفتار و حالات آنها مطالبی ارزنده و مثالهای بسیار آموزنده بیان داشته است .
باب اول :آن در مورد عوضهای است که خداوند کریم در برابر مصائب فرزندان به بندگان عطا می فرماید و حدود 45 حدیث و 7 حکایت شگفت انگیز و آموزنده در این مورد ذکر نموده است .
باب دوم :در مورد صبر می باشد و در این باب نیز اهمیت صبر و عظمت صابران چند نمونه از آیات قرآن و قریب به 5 روایت از معصومین علیهم السلام جمع آوری نموده است و در پایان این باب نیز حکایت عجیب و غریبی متجاوز از 5 قصه از صبر و استقامت مردان و زنان مصیبت دیده ذکر نموده است .
باب سوم : در مورد رضا و خشنودی از مقدرات الهی صحبت می کند و در این باب همچنین پس از ذکر چند نمونه از آیات قرآن مجید متجاوز از 20 روایت در این زمینه گردآوری کرده است و در پایان این باب حدود 11 حکایت شگفت انگیز از صبر و تسلیم اهل بلا را یاد آور شده است .
باب چهارم : در مورد گریه کردن در مرگ فرزندان و بستگان است و بیان داشته که گریه کردن در مرگ فرزندان ، خویشان و دوستان که متضمن اعتراض به کار خدا نباشد بی اشکال است و منافاتی با صبر و رضا ، به قضا الهی ندارد و در اثبات این مطلب شواهدی از گریه های پیامبر و ائمه علیهم السلام که در مرگ فرزندان و دوستان خویش ابراز داشتند آورده است و بیان داشته که گریه های آن بزرگواران در مرگ فرزندان و دوستان گریه رحمت بوده و نه اعتراض به کار خدا و در پایان این باب احادیثی در مذمت خراشیدن و گریبان پاره کردن و داد و فریاد و ناله به راه انداختن در مرگ فرزندان و خویشان گرد آورده است .
خاتمه: پیرامون استجاب و فضیلت تسلیت به صاحب عزا و ثواب و کیفیت آن احادیثی ذکر نمود است و سرانجام رساله را با تسلیت نامه مفصلی از امام صادق علیه السلام که آن حضرت به این عنوان برای عموزاده های خویش نوشته بوده نموده است . این بود خلاصه ای از مشخصات و شناسنامه این کتاب با همین توضیح کوتاه می تواند به اهمیت این کتاب پی برد که با حجم کمش حدود200 حدیث ارزنده و قریب 70 حکایت آموزنده در آن گرد آوری شده است که مطالعه هر یک از آنها باعث زدودن زنگار دل و جلا و روشنی قلب می گردد .
محتوی کتاب
شهید ثانی رضوان الله علیه بعد از حمد و ستایش خداوند متعال و شهادت به وحدانیت او و شهادت به رسالت پیامبر خاتم حضرت محمد بن عبدالله (صل الله علیه و آله) و درود و صلوات بر او و آل اطهار آن حضرت می گوید :« چون مرگ حادثه عظیمی است که همواره بین دوستان جدائی می اندازد و جدائی دوست از بزرگترین مصائب محسوب می گردد و این مصیبت بقدری بزرگ است که حتی نزدیک است قلب صاحبان عقل و خرد و مردان صاحب نظر را از حق منحرف کند . خصوصاً از عزیزین دوستان فرزندان آدمی است که به منزله جان و قلب پدر و مادر است و از همین جهت است که خداوند متعال در فراق او ثوابهای فراوانی برای پدر و مادر مقدر فرموده و به آنها وعده شفاعت داده است . و لذا در این رساله احادیثی از پیامبر اسلام (صل الله علیه و آله) و حکایاتی از حالات اهل کمال و اشخاص بلند مرتبه و مختصری از تنبیهات روشن جمع آوری نمودم . امید است انشاء الله این مجموعه باعث زدودن زنگار دل محزونان و برطرف نمودن غم و رنج مصیبت دیده ها گردد بلکه عارفان را شاد و غافلان را از خواب بیدار نماید و این مجموعه را در مسکن الفواد عند فقد الاحبه و الاولاد» نام نهادم و آنرا بر یک مقدمه و چهار باب و یه خاتمه مرتب نمودم . شهید در مقدمه کتاب پس از آنکه عقل را تنها ابزار شناخت خداوند متعال و تصدیق پیغمبران و التزام به شرایع معرفی می کند و می فرماید « مثل عقل مانند نور در میان ظلمت است پس در میان گروهی که عقلشان کم است مانند چشم نابینا یا چشم شب کور است و در میان عده ای دیگر که عقلشان زیاد است درخشندگی اش مانند روز در وقت ظهر می باشد پس سزاوار است کسی که از این نعمت الهی برخوردار است با آن مخالفت ننماید و از هوای نفس خویش پیروی نکند بلکه در همه حالات چه درموقع منفعت و چه در موقع ضرر عقل را حاکم قرار دهد و به ارشاد و راهنمائی آن مراجعه نماید در این هنگام است که موجبات رضا به قضاء الهی برایش کشف می گردد مخصوصاً آنچه که در فراق فرزندان وارد شده با عقل خویش تدبر کند برایش کشف می گردد که مصیبت مرگ فرزندان لطفی است از الطاف خفیه الهی است که آنگاه است که تحمل مشکلات و مصائب برایش آسان می گردد. » شهید در مقدمه اموری را ذکر می کند که مطالعه و تدبر در آنها باعث رضا و خشنودی به قضاء و قدرالهی می گردد .
وجه اول : تدبر در عدل و حکمت خداوند را ذکر میکند که ثمره آن این است که روشن می گردد که تمام امتحان خداوند به مصلحت بندگان و باعث شرافت ایشان است و مرگ نیز از جمله افعال خداوند حکیم است .
وجه دوم : موجبات رضا به قضاء الهی را ذکر می کنند و می فرماید اینکه تو به باقی ماندن فرزندت علاقه مندی و از مردن او ناراحت می شوی برای این است که آن فرزند در دنیا یا در آخرت برایت فایده ای رساند و غالباً این چنین نسبت که بقاء فرزند را برای خودش بخواهی زیرا این یک امر طبیعی است که انسان همه چیز را برای خودش می خواهد و بر فرض اینکه فرزندت می ماند و وفات نمیکرد منفعت او برای تو نامعلوم بود بلکه اکثراً فرزندان این زمان برای پدر و مادرشان هیچ گونه خیری نمی رساند اگر نگوییم شر می رسانند» زیرا دوره آخر الزمان است و بی خبری و غفلت بیشتر مردم را فراگرفته است و افراد نیک و صالح بسیار در اقلیتند . پس بنابراین منفعت رساندن آن فرزند فوت شده برای تو بلکه برای خودش بر فرض اینکه نمی مرد نامعلوم بود ولکن نفع بردن او الان و سالم ماندنش از خطر و نفع رساندن به تو معلوم و روشن است پس سزاوار نیست بخاطر چیزی نامعلوم و مظنون بلکه موهوم چیز معلوم و روشن را رها نمائی .
وجه سوم : بی صبری را باعث انحطاط آدمی از مقام رضا می داند و می فرماید جزع و بی تابی کردن در مرگ فرزند باعث انحطاط بزرگی از مرتبه رضا به قضاء خداست و موجب محرومیت و خسران عظیمی است خداوند متعال کسی را که به قضاء او غمناک و به مقدرات الهی اعتراض کند مذمت کرده و فرموده : مَن لم یَرضَ بِقَضائِی وَ لَم یَصبِر عَلیَ بَلائی فَلیَعُبد رَبِ سَوای» یعنی کسی که به قضاء من راضی نشود و بربلایم صبر نکند خدائی را غیر از من عبادت کند .
بدانکه همانا رضا به قضا خدای متعال ثمره محبت به خداست زیرا هر کس چیزی را دوست بدارد به کار او نیز راضی است و رضایت عبد از خدا دلیل بر رضای خداوند متعال از عبد است « رَضَی اللهُ عَنهُم و رَضُو عَنهُ» .
وجه چهارم : در این وجه به مصائب و مشکلات انبیاء می پردازد و بیان می کند که مشکلات ایشان از همه بیشتر بوده است و در این زمینه می فرماید : « بلا و گرفتاری بزرگان ومردان شریف مانند انبیاء و اوصیاء از سایرین بیشتر بوده شدائد و سختیهای آنها بقدری بوده که کوهها از تحمل آن عاجز بوده اند رسول خدا (صل الله علیه و آله) فرموند «الدُنِیا سِجنُ المُومنُ وَ جَنَهُ الکَافِر» و در ادامه، سخن یکی از عرفا را نقل کرده اند که فرموده:« بر مصیبت دیده سزاوار است که مصیبت را برخودش سهل و آسا نماید و از اینکه همه چیز در این دنیا فانی می گردد و مسیرها به پایان برسد غافل نباشد و در حقیقت دنیا خانه کسی است که در آن جهان خانه ندارد و مال کسی که عقل ندارد و حرص می ورزد کسی که اعتماد و یقین ندارد و به جهت آن دشمنی می کند کسی که دانائی ندارد و بر آن حسد می ورزد کسی که بصیرت ندارد کسی که در دنیا صحت دارد رنجور و کسی که مریض است افسرده و فقیر دنیا محزون و غنی اش مفتون است .
باب اول : در بیان عوض ها
در ابتدای این باب بیان می فرماید ، بدانکه خداوند متعال عادل و کریم وغنی مطلق است به کمال ذات و جمال صفاتش شایسته نیست به بنده ی مومن خود در دنیا بلائی و لو ناچیز نازل کند و عوض آن را زیاد تر از آنچه بر عبد وارد نموده ندهد . زیرا اگر در برابر آن بلا هیچ عوضی قرار ندهد ظالم است و اگر به مقدار بلا عوض دهد عابث و بیهوده کار است ( تَعَالیَ الله هُنَ ذَالِکَ عُلواً کَبِیرَا) در این زمینه پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) می فرمایند : ( اِنَّ المُومنَ لَو یَعلَمُ مَا اَعَدَّ اللهُ لَهُ عَلیَ البَلاءُ لَتَمنّی انَّهُ فِی دَارُ الدُنِیا قَرضُ بِالمَقاریِض ) یعنی ، ( اگر مومن بداند که خداوند چه پاداش بزرگی در دنیا در برابر بلا برایش آماده کرده اند آرزو می کند که در دنیا او را با مقراضها تکه تکه کنند . ) . در این باب مصنف به پاداش و عوض کسانی که عزیزی یا فرزندی از دست داده پرداخته و با ذکر روایات زیادی پاداشهای آنها را که شامل آمرزش گناهان و دخول در بهشت و همچنین اعطای مقام و منزلت می باشد را بیان می دارد . در اینجا با ذکر چند نمونه از این روایات می پردازیم .
پاداش کسی که سه کودگش بمیرد :
عَن ابِی ذَر رَضِی اللهُ عَنه قَال« ما مِن مُسلِمیِن یُقَدِمَان عَلیهِمَا ثَلاثَة اَولادٍ کَم یَبلُغوا الحَنَثَ اِلا اَو فَلَهُما اَلله بِفَضِل رَحمتُِه» . (1)ابوذر رضی الله عنه روایت کرده : هیچ مرد و زن مسلمانی نیست که فرزند نا بالغ آنها برایشان پیشی جوید ( یعنی قبل از پدر و مادر بمیرد ) مگر آنکه خداوند به فضل ورحمت خویش آن زن و مرد را در بهشت داخل فرماید .
پاداش کسی که در مرگ فرزند صبر کند:
وَ بِاسنَادِهِ اِلی جَابِر اِبنِ اَبِی جَعفَر مُحَمَدِ بنِ عَلیِ البَاقِر عَلیهِمَا السَلام قَالَ : «مَن قُدِمَ اَولاداً یَحتَسبَهمُ عِندَ اللهِ تَعالی اَحجبُوهُ مِنَ النَارِ بِاذنِ الله تَعالی عَزوَجلَّ» . مرحوم صدوق به اسناد خود به جابر از امام باقر (علیه السلام) روایت کرد که آن حضرت فرمود : هر کس فرزندانی از پیش بفرستد و آنها را به حساب خدا بگذارد آنها او را از آتش جهنم به اذن خداوند متعال حفظ می کند .
یک فرزند از پیش فرستاده از هفتاد فرزند مجاهد بعد از خود بهتر است :
وَ بِاسنَادِهِ اِلی عَلیِ بنِ عَبدُالله (علیه السلام) قال : «وَلدٌ وَاحِد یُقدِمُه الرَجلُ افضلُ مِن سَبعینَ یَخلفُهم مِن بَعُدُه کُلُهم قَد رَکَبُوا الخَیلُ وَ قَاتِلوا فِی سَبِیل الله» . علی بن میسر از امام صادق (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمودند : اگر مرد یک فرزند پیش بفرستد بهتر است از اینکه هفتاد فرزند بعد از خود باقی بگذارد و تمام آنها سوار بر اسبان شوند و در راه خدا جهاد کنند .
پاداش مومن در مرگ فرزند بهشت است :
وَ عَنهُ عَلیهِ السَلام :« نوابُ المومنِ من ولدهِ و الجنةُ صَبراً وَ لَم یَصبِر» . امام صادق (علیه السلام) فرمودند : ثواب پاداش مومن در مرگ فرزندش بهشت است خواه در مصیبت فرزند صبر کند خواه نکند .
بلا در جان فرزند و مال باعث آمرزش گناهان است :
رُوی التَرمَزِی بِاسنَادِ الی النَبی (صل الله علیه و آله) انَهُ قال :« مَا نزَلَ البَلاءُ بِالمُومنِ و المُومِنَة فِی نَفسِهِ وَ وَلدهِ وَ مَالهِ حَتی یُلقَی اللهُ عَزَوَجلَ وَ مَا عَلیهِ خَطیّة» . پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمودند : هیچ بلائی در جان و فرزند و مال مرد و زن مومن نازل نمی شود مگر اینکه خدای عزوجل را ملاقات میکند در حالی که هیچ گناهی بر او نباشد .
تحصن سقط جنین کنار درب بهشت :
عن سهیل بن حنیف رضی الله عنه قال : قال رسول الله (صل الله علیه و آله) :« تَزَوجُوا فَانِی مَکاثرٌ بِکُم الاُممَ یَومَ القِیَامَة حَتَی اَنّ السِقطُ لَیُطلِ مُحبَنطنا عَلیَ بَابُ الجَنة فَیُقالُ لَهُ اَدخَلُ یَقُول : حَتَی یَدخُلَ اَبَوای» .پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمودند : ازدواج کنید ( تا نسلتان زیاد شود ) زیرا من به کثرت شما در روز قیامت بر سایر امم مباهات می کنم حتی جنین سقط شده خشمگین بر در بهشت بایستد ، به او می گویند برو در بهشت ، می گوید تا پدر و مادرم پیش از من به بهشت نروند قدم در بهشت نخواهم گذاشت .(2)
برتری یک کودک پیش فرستاده از صد فرزند مجاهد :
عَن عَمرِ بنِ شُعَیِب عَن اَبِیه عَن جَدِّهِ قال : قال رسول الله (صل الله علیه و آله) : «مَن قَدَّم مِن طَلَبَهِ وَلداً لَم یَبلُغ الحَنَثَ کَانَ اَفضلُ مَن اَن یُخلفَ مِن بَعِدهِ ماة کُلُهُم یُجَاهِدُونَ فِی سَبیل الله لَا تَسکُن رُوعتُهُم الی یَوَم القِیامَة» . پیامبر اکرم (صل الله علیه و آله) فرمودند : کسیکه یک فرزند به حد بلوغ نرسیده از صلب خویش قبل از خود بفرستد بهتر است از اینکه صد فرزند بعد از خود به جای بگذارد همه آنها در راه خدا جهاد کنند و تا روز قیامت یک لحظه قلبشان از جهاد در راه خدا آرام نگیرد .
استقبال کودکان با جامهای شراب از پدر و مادر در قیامت :
عَن عُبَیدة بِنِ عُمیر الیثی اِذَا کَانَ یَومَ القِیَامَة خَرَجَ وَالَدانُ المُسلِیمنَ مِن الجَنَة بِایدِیهم الشَراب . قَال :« فَیَقُولُ النَاس لَهُم اِسقُونَا اِسقُونَا فَیَقولوُن : اَبَوینا اَبَوینا» . از عبیدة بن عمیر لیثی روایت شده است که می گوید :« وقتی روز قیامت می شود اطفال مسلمین از بهشت بیرون می آیند درحالیکه در دست های آنها جام هایی از شراب بهشتی است آنگاه مردم محشر از شدت تشنگی می گویند : بما آب دهید . اطفال می گویند این شراب بهشتی مخصوص پدران ماست» .
کسیکه سه طفلش بمیرد آتش جهنم بر او حرام می شود :
عَن النبی (صل الله علیه و آله) :« مَن دَفنَ ثَلاثة مِن وُلدِ حَرّمَ اللهُ عَلیهِ النّار» . پیامبر خدا (صل الله علیه و آله) فرمودند : کسی که سه فرزند خود را دفن کند ( یعنی سه فرزندش وفات کند ) خداوند آتش جهنم را بر او حرام می کند .
متعلقات باب اول
در این فصل قضایا و حکایاتی که متعلق و متناسب این باب است را ذکر می کنند که ما از میان آنها یکی از آنها را بیان می کنیم .
حکایت مرگ پسر 11 ساله حافظ قرآن و جریان خواب پدر او
از محمد بن ابی خلف نقل شده است که می گوید : ابراهیم حربی (3) پسر 11 ساله ای داشت حافظ قرآن بود و علاوه بر این ،مقدار زیادی از فقه و حدیث نیز به او یاد داده بود و این فرزند وفات کرد . من نزدش رفتم تا او را بر مرگ فرزندش تسلیت گویم . وقتی به او تسلیت گفتم . گفت : من خودم مشتاق مرگ او بودم از گفته او تعجب کردم و به او گفتم : ای ابا اسحاق تو که خود عالم هستی چگونه این حرف را در مورد فرزند نجیبی که حافظ قرآن بود و علاوه بر این حدیث و فقه زیادی نیز به او یاد داده بودی می زنی ؟ ابراهیم حربی گفت : بلی در خواب دیدم که قیامت برپا شده است و اطفال در حالی که ظرف هایی از آب بهشتی در دست دارند به استقبال مردم می آیند که به آنها آب بیاشامند و آن روز، روز بسیار گرمی بوده است و من به یکی از آن اطفال گفتم قدری از آن آب به من بده آن طفل نگاهی به من کرد و گفت : تو پدر من نیستی و من گفتم شما کیستید ؟ گفتند ما اطفالی هستیم که در دنیا قبل از پدرانمان مردیم و حال به استقبال ایشان میرویم تا به آنها آب دهیم . پس بدین جهت بود که آرزوی مرگ فرزندم را می نمودم .
باب دوم : در مورد صبر و ملحقات آن
شهید در ابتدای این باب به معنای صبر می پردازد . می فرماید صبر در لغت به معنی خود داری کردن از داد و فریاد در برابر ناراحتی هاست و صابر حقیقی کسی است که ظاهراً و باطناً خویشتن دار باشد و در ادامه صبر را به سه نوع تقسیم می کند : 1) صبر عوام 2) صبر پرهیزکاران 3) صبر عارفان .
1) صبر عوام عبارتند از خویشتن داری و اظهار ثبات و پایداری نمودن ظاهری یعنی شخص عامی در برابر مسائل و مشکلات خود را ظاهراً صابر نشان می دهد تا حالش نزد خردمندان و عموم مردم پسندیده باشد و مورد سرزنش آنها قرار نگیرد . يَعْلَمُونَ ظَاهِرًا مِّنَ الحَْيَوةِ الدُّنْيَا وَ هُمْ عَنِ الاَْخِرَةِ هُمْ غَافِلُونَ . ( روم / 7) .
2) صبر زاهدان و عابدان و اهل تقوا و صاحبان حکمت است و اینها برای امید ثواب آخرت صبر می کنند : إِنَّمَا يُوَفىَّ الصَّابرُِونَ أَجْرَهُم بِغَيرِْ حِسَابٍ( زمر / 10 ) .
3) صبر عارفان : اینان از مصائب و مشکلات لذت می برند و بلاها را نوعی موهبت خاص الهی قلمداد می کنند و آن را دلیل بر عنایت و توجه خاص خدا می دانند . الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ(156)أُوْلَئكَ عَلَيهِْمْ صَلَوَاتٌ مِّن رَّبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ وَ أُوْلَئكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ( بقره /156و157 ) .
مصنف در ادامه اوصاف صابرین که در قرآن ذکر شده را توصیف می نماید و می فرماید که تجاوز از هفتاد جای قرآن از آنها یاد کرده و اکثر خیرات و درجات به صبر نسبت داده است و تمام آنها را خداوند ثمره ی صبر قرار داده . پس از آن مصنف قریب 30 حدیث در خصوص صبر و اهمیت آن ذکر می کند که ما در اینجا به ذکر نمونه ای از آنها ذکرمی پردازیم .
1. قال نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) :«الصَبر نِصفُ الایِمَان» : رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند : صبر نصف ایمان است.
2. قال نبی (صلی الله علیه و آله و سلم) :« أََفضَلُ الاعمَالِ مَا اَکرَهتُ عَلَیهِ النُفُوسِ» : رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند : بالاترین اعمال چیزی است که بر نفسها دشوار باشد .
3. قالَ المَسیحُ عَلیه السلام :« اِنَکُم لا تَدرُکُونَ مَا تُحِبُونَ اِلا بِصَبرِکُم عَلَی مَا تَکرُهُون» . حضرت میسح علیه السلام به حواریین فرمودند : به آنچه دوست دارید نمی رسید مگر اینکه در برابر ناراحتیها صبر کنید .
4. قالَ علی علیه السلام :« بُنِیَ اِلاسلامِ عَلی اَربَعَ دَعَائم : الیقینُ و الصبرُ و الجهادُ و العدل» . حضرت علی علیه السلام فرمودند اسلام بر چهر پایه بنا شده است : یقین و صبر و جهاد و عدل .
5. عن الحَسَن بنِ عَلی علیه السلام : عَن النَبِی صَلَی الله علیه وآله وسلم :« قَالَ اَنَ فِی جَنَة شَجَرةُ یُقَال لَمَا شَجَرة البَلَوی وَ تُوتِی ِلاهلِ البَلاءِ یُوُم القِیامَة فَلا یَرفَعَ لَهم دیوانٌ و لا ینصَبُ لهم میزانٌصص یصیبُ علیهم الاجرُ صبّاً و قرائَ علیه السلام : انما یوفی الصابرون اجرهم بغیر حساب . امام حسن مجتبی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله روایت می کنند که آن حضرت فرمودند در بهشت درختی است که به آن درخت بلوی می گویند و آن در روز قیامت به اهل بلا و مصیبت داده می شود و هیچ گونه محکمه و میزانی جهت بررسی اعمال آنها تشکیل نمی شود و مانند باران بر آنها ثواب پاداش فرو می ریزد . آنگاه امام حسن مجتبی علیه السلام این آیه را خواند: اِنَمَا یُوَفِی الصَابِرُونَ اَجرُهُم بِغَیرِ حَسَاب « یعنی خداوند صابران را به حد کامل و بدون حساب پاداش خواهد داد » .
6.مِن اَنَس قال : قَالَ رَسُولُ اللهُ صَلیَ الله عَلیهِ وَ آله :« قَالَ اللهُ عَزّوَجَل اِذَا وُجتُ الی عبدٍ مِن عَبدِی فِی بَدَنِهِ اَو مَالهِ اَو وَلدهِ ثُمَ اِستَقبَل ذَالِکَ بَصِبرٌ جَمیِل اِستَجیتُ مِنهُ یَومُ القِیامة اَن اَنصَبَ لَهُ مِیزاناً اَو اِنشر لهُ دِیواناً . انس می گوید رسول خدا صلی الله علیه واله فرمودند : خداوند عزوجل می فرمایند : هر گاه مصیبت و بلایی را متوجه بدن یا مال یا فرزند بنده ام سازم سپس او با صبر جمیل(4) از آن بلا استقبال نماید من از او شرم می کنم که در روز قیامت ترازویی جهت بررسی حساب او نصب کنم یا نامه ی عمل او را بگشایم .
ملحقات باب دوم
فصل اول
در این فصل بیان می دارد که ضربت زدن بر ران و بر پشت هنگام مصیبت باعث نابودی اجر می گردد . امام صادق علیه السلام : «الضَربُ عَلی الفَحنَه عِنَدَ المُصِیبَة یُحِبطُ الاَجرَ وَ الصَبرَ عِندَ صَدمِة الاُولی اَعظَمُ وَ عَظم الاَجرَ عَلیَ قَدرِ مُصیِبتِ وَ مَن اِستَرجَعَ بَعدَ المُصِیبتِ جَدَّدَ اللهُ لَهُ اَجرُهَا کَیَوُمِ اُصِیبَ بِهَا» . امام صادق علیه السلام فرمودند : ضربت زدن بر ران و زانو در هنگام مصیبت اجر و پاداش را از بین می برد و صبر کردن هنگام مصیبت نخستین ، بسیار عظیم است . و عظمت اجر و پاداش به مقدار مصیبت است و هر کس بعد از مصیبت بگوید اِنَا لله وَ اِنَا اِلیهِ رَاجِعوُن . خداوند اجرش را مانند روزی که مصیبت به او رسیده تجدید می نماید .
فصل دوم
در این فصل پیرامون این صحبت می کند که هر گاه به اهل بیت علیه السلام بلایی می رسید پیامبر آنها را به نماز امر می فرمود و در این خصوص ابن عباس می گوید :« وقتی که در مسیر مسافرت به پیامبر صلی الله علیه واله خبر وفات برادرش را به او دادند ایشان استرجاع نمود سپس از جاده خارج شدند و رفتند در کنار جاده و شتر خویش را روی زانو خواباندند و بعد دو رکعت نماز به جا آوردند و مدتی نشستند و به سوی راحله خویش حرکت کردند و گفتند : «وَاستَعینُ بِالصَبرِ وَ الصَلوة وَ اِنَهَا لَکَبیرة اِلا عَلَیَ الخَاشِعِین» . و نیز از ابن عباس نقل شده اینکه هر گاه به پیامبر صلی الله علیه و آله مصیبتی می رسید حضرت بر می خواست و و ضو می گرفت و دو رکعت نماز می خواند و می گفت : «اللهُمَ قَد فَعَلتُ مَا اَمَرتَنَا فَانجِز لَنا مَا وَعَدتَنَا ». یعنی خدایا آنچه را که به ما دستور دادی انجام دادم پس تو نیز وعده ای که به ما داده ای برای ما منجر فرما .
فصل سوم
در این فصل به این مطلب می پردازد که بلا زینت مومن است و در زیر آتش های بلا انوار نعمتهای خداوندی است و اینکه خداوند هیچ کس را قبل از ابتلا ستاییش نکرده و صبر کردن برای مومن به مثابه زانو بند برای شتر است . و برای اثبات مطلب در این فصل مصنف به ذکر چهار حدیث کفایت کرده که ما از این میان یکی از آنها را بیان می کنیم . امام صادق علیه السلام می فرمودند :« البلائُ زینُ المُومن وَ کراَمُه لِمَن عَقَل لاَنَّ فی مُبَاشرتِه وَ الصَبرُ عَلیهِ و الثُباتِ عِندهُ تَصحیح نَسبَهُ الایمان» . امام صادق علیه السلام فرمودند : بلا زینت مومن و کرامت عاقل است برای اینکه برخورد نمودن با بلا و صبر کردن و پایدار بودن به هنگام آن دلیل قوت ایمان است .
فصل چهارم :
در این فصل بیان می دارد که صبر نمایانگر نورانیت و صفای باطن است و تفاوت حالات افراد در مورد صبر می پردازد و در این فصل به ذکر یک حدیث اکتفا نموده است که ما به قسمتی از آن اشاره می کنیم . قال الصادق علیه السلام : و الصبر مَا اوَلُه مَروا آخَرُهُ حّلو لِقوم و لِقوم مُرٍ اَوله و آخرُهُ فَمَن و خلهُ مِن اَوَاخِرِ فَقَد دَخلَ وَ مَن دَخَلهُ مِن اَوَائِلِه فَقَد خَرج .
حضرت امام صادق علیه السلام می فرمایند : صبر آنچیزی است که برای عده ای اولش تلخ است ولی آخرش شیرین است و برای عده ای دیگر اول و آخرش تلخ است پس کسیکه در مسیر صبر وارد می شود و پایان و نتیجه آنرا در نظر گرفته است بطور مسلم از افراد صابر به شمار می رود و توفیق بدست آوردن نتیجه مطلوب صبر را پیدا خواهد کرد ولی کسیکه توجه و نظر او به تلخی آغاز و ابتدای آن است هرگز در مورد مصداق صبر قرار نگرفته و از راه صبر خارج شده است .
فصل پنجم :
در این فصل مختصری از حالات گذشتگان و صبر و بردباری پیشینیان هنگام مرگ فرزندان و دوستانشان ذکر می گردد و قریب به 18 حکایت در مورد مردان صابر و 21 حکایت از زنان صابر را ذکر می کند :
1. سخنان ابوذر سر قبر فرزند خویش
مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه روایت می کند که وقتی ذر پسر ابوذر وفات کرد ابوذر رحمه الله علیه سر قبر او ایستاد و دستش را برخاک قبر مالید و گفت : رَحِمَک َالله یا ذَر بخدا قسم برای من فرزند خوبی بودی حال تو از من جدا شده ای و من از تو خشنودم بخدا قسم که من از رفتن تو ناراحت نیستم و نقصانی به من نرسیده و بغیر از حق تعالی به احدی نیاز ندارم و اگر هوا مطلع(5) نمی بود خیلی خوشحال بودم که من بجای رفته باشم و به تحقیق که اندوه از برای تو من را مشغول ساخته است از اندوه بر تو و الله برای مردن و جدا شدنت گریه نکرده ام بلکه گریه ام بر حالت تو که چه برتو خواهد گذشت بوده است ، ای کاش می دانستم که چه گفتی و به تو چه گفتند : خداوند حقوقی را که من بر او داشتم و تو بر او واجب نمودی من همه را به او بخشیدم پس تو هم حقوق خود را از او ببخش زیرا تو به جود و کرم از من سزاوارتری .
2. حکایت بانوی که برادر ،پدر و شوهر و پسرش در اُحد شهید شدند .
از انس بن مالک روایت شده است که وقتی در جنگ احد شایع شد که پیغمبر (صلی الله علیه واله) کشته شدند داد و فریاد مردم مدینه بلند شد عده ای از زنها از مدینه بطرف احد رفتند که از جمله آنها یک زنی از زنهای انصار با آنها بطرف احد رفت و این زن چهار شهید داشت و معلوم نبود که برای شهدا خودش آمده با اینکه برای جستجوی حال پیغمبر (صلی الله علیه واله) وقتی از کناره جنازه چهار شهید عبور کرد گفت : اینها چیست گفتند : جنازه برادر و پدر و شوهر و پسرت می باشند زن بدون اینکه کنترلش را از دست دهد و جزع و فرع کند گفت : پیغمبر خدا کجاست گفتند پیغمبر جلوی شماست زن رفت و خودش را به حضرت رساند و به گوشه لباس پیامبر چنگ زد و می گفت پدرم و مادرم فدایت ای رسول خدا تو زنده باشی تمام مشکلات برای ما آسان است .
باب سوم پیرامون رضا وخشنودی خداوند :
مصنف در ابتدای این باب متذکر دو آیه از قرآن می گردد و می فرماید : ( خداوند متعال میفرماید : مَا أَصَابَ مِن مُّصِيبَةٍ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا فىِ أَنفُسِكُمْ إِلَّا فىِ كِتَابٍ مِّن قَبْلِ أَن نَّبرَْأَهَا إِنَّ ذَالِكَ عَلىَ اللَّهِ يَسِيرٌ(22)لِّكَيْلَا تَأْسَوْاْ عَلىَ مَا فَاتَكُمْ وَ لَا تَفْرَحُواْ بِمَا ءَاتَئكُمْ وَ اللَّهُ لَا يحُِبُّ كلَُّ مخُْتَالٍ فَخُورٍ . (6) یعنی هر مصیبتی در زمین و در وجود شما میرود دلتنگ نشوید و به آنچه از نعمتها به شما می رسد مغرور و دلشاد نگردید . و نیز خداوند متعال می فرماید : رَّضىَِ اللَّهُ عَنهُْمْ وَ رَضُواْ عَنْهُ . (7) و باید دانست رضا و خوشنودی ثمره و نتیجه محبت خداست و محبت ثمره معرفت است چون کسی که انسانی را به خاطر بعضی صفات نیکویش دوست بدارد ، هرچه معرفت و شناختش در مورد آن انسان بیشتر شود دوستی اش نسبت به او نیز بیشتر می گردد اگر چه آن نیکویی در آن تصوری و خیالی باشد و واقعیت نداشته باشد . پس اگر کسی به دیده بصیرت به جلال و عظمت خداوند و کمال او نظر کند خدا را از همه بیشتر دوست می دارد و خداوند متعال می فرماید : وَ الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَشَدُّ حُبًّا لِّلَّهِ (8) و وقتی خدا انسان را دوست بدارد تمام آثاری که از او صادر شود نیکو به می شمارد و مقتضای رضا و خوشنودی چنین است . پس بنابراین رضا و خوشنودی ثمره ای است از ثمرات محبت بلکه هر کمالی ثمره محبت است و محبت فرع معرفت است و رجاء و خشیت و شوق و توکل و رضا و تسلیم از لوازم محبت است . بدانکه رضا و خوشنودی برای انسان فضیلت عظیمی است بلکه تمام فضائل است و تمام فضیلتها به او بازگشت می نماید و خداوند متعال به اهمیت و فضیلت آن اشاره فرموده و آن را مقرون به رضا خود و علامت آن قرار داده است و فرموده : «رضوانٌ منَ الله اکبر» : یعنی مقام و خشنودی خداوند از هر نعمتی برتر و بزرگتر است . شهید در این زمینه 22 حدیث ذکر کرده است که ما به ذکر بعضی از آنها اکتفا می کنیم .
1) قال النبی صلی الله علیه و آله : اذا احبَّ اللهُ عبداً ابتلاهُ فان اجتَبَاهُ رَضِیَ اصطَفاه . پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمودند : چون خدا بنده ای دوست بدارد او را در دنیا مبتلا می گرداند ، پس اگر صبر کرد او را بر می گزیند و اگر راضی و خوشنود شد او را به مرتبه اصفیاء میرساند .
2) رُوی انَّ موسی علیه السلام قال : یا رَبِ دلَّنی علی امرٍ فیه رضاک فاوفی الله تعالی الیه انّ رضایَ فی کُرهکَ و انتَ ما تُصبرُ علی ما تکرهُ قال یا ربّ دَلنی علیه قال : فانَ رِضَایَ فِی رِضَاک بِقضانی . حضرت موسی علیه السلام : عرض کرد پروردگارا مرا به امری راهنمایی نما که در ان رضای تو باشد خداوند به او وحی فرمود : که رضای من در آن است که تو در برابر ناراحتی ها صبر نمایی موسی علیه السلام عرض کرد مرا برآن راهنمایی کن ، رضای من در آن است که تو راضی به قضای من شوی .
3) قال الصادق علیه السلام : اِن اعلَمَ الناسِ بِالله اَرضَاهُم بِقَضَاءِ الله عَزَوَجَل : امام صادق علیه السلام فرمودند : داناترین به خدای متعال ، راضی ترین آن ها است از خدای عزوجل . یعنی هر کس از خدا بیشتر راضی و خشنود باشد داناتر است .
ملحقان باب سوم
فصل اول :
در این فصل پیرامون این مطلب بحث می گردد که رتبه رضا بسیار برتر از صبر است بلکه محققین گفته اند صبر در برابر رضا مانند محبت در برابر طاعت است . زیرا لازمه دوستی و محبت این است که بلا دیده از بلا لذت ببرد زیرا او بلا را دلیل بر عنایت و توجه محبوب می داند و بلا را از الطاف خاصه محبوب می شمارد در نتیجه نه تنها از بلا ناراحت نمی شود بلکه به هنگام بلا قرب و انسش به محبوب زیادتر می گردد . در صورتیکه لازمه صبر این است که از بلا ناراحت شود و آن را مشکل قلمداد نماید منتهی در برابر ناراحتی و سختی صبر و تحمل می نماید و ناراحت شدن با انس محبوب منافات دارد . پس با این بیان روشن گردید که محبت و صبر با یگدیگر منافات دارند و ضد یگدیگرند . و همچنین معلوم گردید که بین صبر و رضا فاصله های زیادی است .
فصل دوم :
در این فصل به درجات رضا می پردازد و بیان می کند رضا درجاتی دارد و درجه پائین رضا این است که شخص بلا را درک می کند و دردش را احساس می نماید و لکن به آن بلا راضی می شود بلکه میل و رغبت به آن پیدا می کند و چون وقتی در ثمره و نتیجه بلا تعقل می نماید عقلش او را وا می دارد که به بلا اشتیاق پیدا کند برای اینکه به ثواب خداوند متعال نائل آید و نزد خداوند متعال تقرب جوید و به بهشتی فائز آید و این قسم رضا را ( رضامتیقن ) است . درجه بالاتر این است که مانند درجه اول رضا ، درد را احساس می کند و لکن بلا را دوست دارد نه از جهت اینکه به ثواب نائل آید بلکه از جهت اینکه بلا مطابق خواسته محبوب و رضایت اوست . این مرتبه از رضا را (رضا مقربین) می نامند . درجه نهائی رضا این است که شخص احساس خود را باطل و نابود نماید و هیچگونه احساس درد در برابر بلاها و مصیبت نکند . مانند کسی که در حال غضب مشغول جنگ است چگونه وقتی جراحتی در این حالت بر او وارد می شود هیچ متوجه نمی شود وقتی خون از محل جراحت جاری می گردد آن وقت متوجه می شود که جراحتی بر او وارد شده است . کما اینکه نقل شده است که زنی به زمین خورد و ناخن پایش شکست و آن زن به جای اینکه آه و ناله کند خوشحال و خندان بود . به او گفتند مگر جای ناخنت درد نمی کند ؟ زن در جواب گفت : لذت ثوابی که خداوند برای شکسته شدن ناخن من مقرر فرمود درد و رنج آن را از دلم بیرن برده است . (9)
فصل سوم :
در این فصل شهید ثانی حالات عده ای از بزرگان سلف که راضی به قضاء و قدر الهی بودند را ذکر می کند و قریب به یازده حکایت از حالات ایشان را متذکر می شود که ما به ذکر دو نمونه از آنها اکتفا می کنیم .
1) حکایت بلا و گرفتاری حضرت ایوب علیه السلام :
وقتی که بلا و گرفتاری حضرت ایوب علیه السلام شدت یافت عیال آن حضرت به او گفت : آیا دعا نمی کنی که خداوند بلا را از تو برطرف نماید ؟ حضرت ایوب فرمود : ای زن من هفتاد سال در حال رفاه و آسایش زندگی کردم و حال مایلم که هفتاد سال در بلا و گرفتاری باشم تا شاید بتوانم شکر نعمت های گذشته را ادا کنم و صبر کردن در برابر بلا برای من سزاوارتر است .
2) حکایت مرد نابینا مفلوج مجذوم با حضرت عیسی علیه السلام :
در روایت است که روزی حضرت عیسی علیه السلام بر مرد نابینای مفلوجی برخورد کرد که علاوه بر فلج بودن مبتلا به مرض برص و جزام نیز بود و مرض جزام گوشت بدن او را متلاشی کرده بود و با این حالت می گفت : الحَمدُ اللهِ الذی فَانِی مِمَا اِبتَلی بهِ کَثیراً مِن خَلقِهِ ، یعنی حمد وستایش سزاوار آن خدایی است که مرا از بلائی که بیشتر مردم به آن مبتلا هستند عافیت داده ای ، حضرت عیسی علیه السلام از آن مرد پرسید : آن بلا چیست که خداوند آن را از تو دور نموده است ؟ گفت : ای روح الله من بهترم از کسی که خداوند قرار نداده است در قلب او آن چیزی را که در قلب من قرار داده است و آن چیز معرفت خداست . حضرت عیسی علیه السلام فرمود : راست گفتی ای مرد سپس حضرت عیسی علیه السلام به آن مرد گفت دستت را به من بده و آن مرد دستش را به حضرت داد و آن مرد به معجزه حضرت عیسی علیه السلام به زیبا ترین صورت و قیافه در آمد و خداوند تمام امراضی که در او بود از بین برد و شفا داد .
فصل چهارم :
در این فصل مصنف بیان می دارد که دعا کردن جهت رفع بلا و بر طرف شدن مرض و برای حفظ فرزند هیچگونه منافاتی با رضاء به قضاء و قدر الهی ندارد و خداوند متعال موکداً از ما خواسته است که به سوی او دعا و انابه کنیم و ترک دعا را دلیل بر استکبار و سرکشی و دعا کردن را از جمله عبادات قرار داده است . (10)مصنف در ادامه این فصل می فرماید که از جمله وظایف دعا کننده این است که داعی بخاطر اطاعت از دستور خدا و امتثال فرمان او دعا کند چون او خودش دستور داده است که دعا کنید و علامت اینکه دعا برای اطاعت از فرمان خداست این است که اگر دعایش مستجاب نشده و به مطلوب خود نرسیده ناراحت نشود که چرا دعایم مستجاب نشد زیرا ممکن است استجابت دعا او مشتمل یک مفسده ای باشد که آن مفسده را احدی جز خداوند نمی داند .
باب چهارم : در مورد گریه کردن بر مرگ اقارب و فرزندان
در این باب پیرامون این مطلب بحث می گردد که گریه کردن بر مرگ فرزندان و اقارب منافاتی با مقام صبر و رضا ندارد و شهید ثانی در این باب اینگونه می گوید : « بدان و آگاه باشد که صرف گریه کردن منافاتی با مقام صبر و رضا ندارد زیرا گریه کردن بر فرزند و اقربا جزء طبیعت و سرشت انسانیت است و رحمت رحیمیت بشر چنین اقتضائی دارد ». پس بنابر این مادامی که گریه کردن مشتمل بر اعتراض به کار خدا مانند جزع و فزع و پاره کردن لباس و لطمه زدن به صورت و ضربت زدن به زانو و امثال اینها نباشد عیبی ندارد. خود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و انبیاء پیشین از حضرت آدم علیه السلام تا پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله و همچنین بعد از پیامبر صلی الله علیه وآله و اهل بیت و اصحاب آن حضرت در مصائب گریه کردند در حالی که کمال رضایت و صبر و ثبات را داشته اند . ما در اینجا به نمونه ای از گریه های ائمه اطهار و پیامبر صلی الله علیه و آله را به طور اجمال ذکر می کنیم .
1- گریه های امام سجاد علیه السلام به مدت چهل سال بر قتل امام حسین علیه السلام
2- گریه پیامبر صلی الله علیه وآله در مرگ ابراهیم
3- گریه پیامبر صلی الله علیه و آله در مرگ مادرش
4- گریه پیامبر صلی الله علیه وآله در مرگ طاهر فرزند آن حضرت
5- گریه پیامبر صلی الله علیه واله در مرگ عثمان مظعون
6- گریه های پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر حالت سعد بن عباده
7- گریه های پیامبر صلی الله علیه وآله بر حالت دختر زاده اش امامه
8- گریه های پیامبر صلی الله علیه وآله در شهادت جعفر طیار و زید بن حارثه
9- گریه های پیامبر صلی اله علیه وآله هنگام ملاقات دختر کوچک شهید یزید
10- گریه های پیامبر صلی الله علیه وآله بر شهداء احد
فصل اول :
در این فصل چند حدیث و روایت در مذمت صورت خراشیدن و گریبان پاره کردن و داد و فریاد کردن به هنگام مصیببت ذکر می گردد .
1) عن ابن مسعود قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله : لَیس مِنّا مَن ضرَبَ الحُدودَ و شقَّ الجُیُوب . رسول خدا صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند : از ما نیست کسی که به هنگام مصیبت سیلی به صورت خود زند و گریبان خود را پاره کند .
2) مَن اَبی امامة اِنَّ رسول الله صلی الله علیه وآله قال : لَعَن الله الخامشَة وجهَها و الشّاقة جَیبها والداعیَه بالوَیل و الثُبور . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرمودند : خدا لعنت کند آن زنی را که در مصیبت صورت خود بخراشد و گریبان خویش را پاره کند و فریاد وای و هلاکت سر دهد .
فصل دوم :
در این فصل در مورد فضیلت و استحباب استرجاع است و در این زمینه چند نمونه از آیات و روایات ذکر گردیده که ما پاره ای از آنها را متذکر می شویم :
1) مستحب است مصیبت زده به هنگام مصیبت استرجاع نماید یعنی بگوید : انا لِله و انا الیه راجِعُون زیرا که خداوند متعال در قرآن کریم فرمود : الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِيبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ (11)
2) امام باقر علیه السلام می فرمایند : هیچ مومنی در جهان به مصیبتی گرفتار نشود که هنگام ورود آن مصیبت (انا لِله و انا الیه )راجعون گوید جز آنکه پروردگار گناهان گذشته او را خواهد بخشید .
فصل سوم :
این فصل در مورد نوحه سرائی برای مردگان است و اینکه نوحه سرائی اگر با سخن نیکو راست باشد جائز است . یعنی نوحه سرائی اولا باید با داد و فریاد و جزع و فزع نباشد و دیگر آنچه در مورد فضائل و مناقب آن مرده گفته می شود راست باشد یا اینکه اعتماد داشته باشد که راست است وگرنه اگر با داد و فریاد و جزع باشد یا آنچه درمورد فضائل آن میت گفته می شود دروغ باشد مسلم جایز نیست بلکه حرام است و باعث از بین رفتن اجر می گردد و در این زمینه نیز شواهد مختصری از رفتار معصومین علیهم السلام ذکر می گردد .
1) ابن بابویه از امام باقر علیه السلام روایت کرده است که آن حضرت وصیت کرد که ده سال در مراسم حج در منی برای او گریه و نوحه سرائی کنند و رسم ماتم را تجدید نمایند و بر مظلومیت آن حضرت گریه کنند .
2) پیامبر صلی الله علیه وآله : به تعدادی از انصار که برای شهداء خود در جنگ احد گریه می کردند فرمودند : عمویم حمزه گریه کننده ندارد و خود حضرت نیز گریست ، حضرت با این عمل هم گریه و نوحه خانواده شهداء را تایید کرد و هم تلویحاً دستور داد که بر عمویش حمزه نیز گریه کنند .
نوحه سرائی باطل و حرام
نوحه سرائی باطل و حرام این است که برای میت صفاتی ذکر کنند که در او نبوده است و یا اینکه زنها در نوحه خوانی طوری صدایشان را بلند کنند که مردم نا محرم بشنوند و یا لطمه و خراش به صورت وارد کنند . اینها از مواردی است که در شرع مقدس اسلام ممنوع شده و حرام می باشد و باعث از بین رفتن اجر مصیبت است و احادیثی که از پیغمبر صلی الله علیه وآله در مذمت و نهی از نوحه سرائی وارد شده ناظر به این قسم از نوحه سرائی است و چند نمونه از آن احادیث در میان 5 حدیثی که در کتاب آمده را ذکر می کنیم .
1) قال النبی صلی الله علیه وآله : انا بَریٌ مِمَن حَلَقَ و صَلَق . پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله فرموند : من بیزارم از کسی که در مصیبت موی سرش را بکند و صدای گریه و ناله اش را بلند کند .
2) عن ابی سعید الخدری : لَعَن رسول اله صلی الله علیه وآله الناحیةُ و المستَمعةُ . پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله : زن که نوحه کننده و زنی را که صدایش به هنگام نوحه سرائی بگوش مردم نامحرم برسد لعنت کرده است .
خاتمه :
خاتمه کتاب مشتمل بر چند فائده مهم مانند تسلیت دادن به مصیبت دیده و کیفیت و ثواب آن و شکرت در تشیع جنازه و کفن و دفن مسلمان و امثال اینها که در این زمینه احادیث زیادی ذکر می گردد .
ثواب تسلیت به مصیبت دیده :
1) عَن ابن مسعود عَنِ النبی صلی الله علیه وآله قال : مَن عزّی مُصاباً فَلَه مِثل اَجرِه . ابن مسعود از نبی اکرم صلی الله علیه وآله روایت می کند که آن حضرت فرمودند : هر کس مصیبت دیده ای را تسلیت دهد مانند مصیبت دیده در نزد خدا اجر خواهد داشت .
2) عَن اَنَس قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله : مَن عزّی اخاهُ المؤمن مِن مصبتهِ کَساهُ الله عزوجل حُلةً خَضراء بها یوم القیامة . فقیل یا رسول الله ما یجر بها یَوم القیامة قال یقبطُ بها. رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند : هر کس برادر مومنش را در مصیبت تسلیت دهد خداوند عزوجل در قیامت جامه ای سبز به او می پوشاند که مردم نسبت به آن لباس غبطه ببرند .
شهید ثانی در این خصوص 10 روایت ذکر کرده که ما ذکر همین دو روایت بسنده می کنیم .
کیفیت تسلیت و تهنیت گفتن :
1) عَن علی علیه السلام قال : کَان رَسُول الله صلی الله علیه وآله اذا عزّی قال اجَرکم الله و رَحِمکُم و اذا هَنّی قال : بارکَ الله لکُم . حضرت علی علیه السلام فرمودند : هر گاه رسول خدا صلی الله علیه وآله به مصیبت دیده ای تسلیت می داد می فرمود : آجرکمُ اللهَ و رحمکم و هر گاه به کسی تهنیت می داد می فرمود : بارک اللهُ لکم بارک الله علیکم .در این خصوص نیز شهید 5 روایت ذکر کرده اند که به جهت اختصار دو نمونه از آنها را ذکر می کنیم.
هنگام مصیبت پیامبر را به یاد آورید :
1) عن اِبن عباس رضی اللهُ عنه قال : قال رسول الله صلی الله علیه وآله اذا صابَ احَدَکم مصیبةٌ فلیَذکرُ مُصیبة لِی فانها اَعظمُ اعصائب . ابن عباس از رسول خدا صلی الله علیه وآله روایت کرده است که آن حضرت فرمودند : هر گاه برای هر یک از شما مصیبتی پیش آمده است مصیبت مرا به یاد آورد تا مصیبت خود را فراموش کند زیرا مصیبت من بزرگترین مصائب است . (12)
2) از یکی از زنهای عابده نقل شده است که می گوید : هر مصیبتی که به من می رسید به یاد می آوردم مصیبت آتش جهنم را آنگاه آن مصیبت در مقابل من بسیار کوچک می شد و تحمل آن آسان می گشت . شهید در ذیل این موضوع قریب به دوازده حکایت و روایت نقل می کند .
بلا نوعی از الطاف الهی است :
در این فصل چند نمونه از آیات و روایات در فضیلت بلا و اینکه بلا نوعاً یکی از الطاف الهی است بیان می گردد .
1) قال الصادق علیه السلام عن النبی صلی الله علیه وآله : النَبیون ثُم الامثَل فلا مثَل و یُبتَلی المُومِن بَعدَ ذالک عَلی قَدر اِیمَانه و حُسنِ اعماله فمَن صحَ ایمانُهُ حسُنَ عمله اشتد بلائُهُ و من سخِفَ ایمانُهُ و ضعف عملُهُ قلَّ بلائُهُ . امام صادق علیه السلام فرمودند از رسول خدا صلی الله علیه وآله سوال شد که سخترین بلاها در دنیا برای کسیت ؟ حضرت فرمودند : سخت ترین و شدید ترین بلاها در دنیا برای پیغمبران است بعد از آنها هر کس ایمانش بیشتر باشد بلائش نیز بیشتر است . و مومن به قدر ایمانش و حسن عملش به بلا مبتلا می شود پس کسی که ایمانش صحیح و عملش نیکو باشد بلائش نیز شدیدتر است و کسیکه ایمانش ناقص است و عملش ضعیف باشد بلائش نیز کمتر است .
2) روی زید الشحام مَن ابی عبد الله علیه السلام قال : اِنَّ عَظیمُ الَاجر مَع عَظیِم البَلاءِ وَ مَا اَحَبَّ الله قُوماً الا ابتَلاهُم . امام صادق علیه السلام فرمودند : همان اجر بزرگ با بلا بزرگ است وخداوند هیچ قومی را دوست نداشت مگر اینکه آن قوم را به بلا مبتلایشان کرد .مصنف در ذیل این عنوان حدود دوازده روایت ذکر می کند و پس از آن متن تسلیت نامه امام صادق علیه السلام را ذکر می کند.
جناب شیخ زین الدین معروف به شهید ثانی کتاب خود را با حمد ثنا بر خداو صلوات بر محمد و آل اطهارش در روز جمعه اول ماه رجب سال 594 به اتمام می رساند .
پی نوشتها :
1. حنث : به کسر حاء یعنی گناه : پس معنی عبارت لَم یَبلغوا الحَنث چنین می شود : یعنی فرزندی که هنوز به سنی که گناه برایشان نوشته شود نرسیده .
2. این مطلب در صورتی که سقط به علل و حوادث غیر اختیاری انجام یابد و لی اگر به اختیار والدین جنین را سقط کردند نه تنها مشمول شفاعت جنین سقط شده نمی شوند بلکه علاوه بر پرداخت دیه کفاره جمع در دنیا ، طفل در آخرت از پدر مادری که اختیار خودشان او را سقط کرده اند شکایت می کند .
3. ابو السحاق ابراهیمی حربی از علمای اهل تسنن و مرد زاهدی بود او در سال 198 متولد شد و در سال 285 در بغداد وفات کرد.
4. از امام باقر علیه السلام پرسیدند صبر جمیل چیست؟ فرمودند یعنی صبری که در آن شکایت به مردم نباشد .
5. یعنی جاهای هولناک عالم پس از مرگ
6.حدید / 22و 23
7. بینه / 8
8. بقره/165
9. در حالات آمنه بیگم دختر علامه مجلسی که از زنان صاحب کمال و مجتهده بود نوشته اند که و قتی که از پله بالا می رفت افتاد و سرش شکست و خون جاری شد و ساق پایش به سنگ خورد و استخوانش شکست و او با این حال شاد و خندان بود وقتی آمدند اطرافش و او را با حالت خنده مشاهده کردند وگفتند مگر جای جراحت سر و پایت درد نمی کند فرمود : چون ثواب هایی که خداوند در برابر این زحمت به بنده می دهد به یادم آمد آرام شدم . کتاب ایمان شهید دستغیب جلد 1 صفحه 55 .
10. مومن / 60
11 . بقره / 156
12 . منظور مصیبت فقدان و فراق پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم است .