* * امام رضا عليه السلام :لَيسَ مِن دَواءٍ اِلاّ و َهُوَ يُهيجُ داءً؛دارويى نيست مگر اين كه بيمارى ديگرى را تحريك مى كند.كافي (ط - الإسلامية) ج‏8، ص 273 ، ح409 * * امام رضا عليه السلام :لَيسَ مِن دَواءٍ اِلاّ و َهُوَ يُهيجُ داءً؛دارويى نيست مگر اين كه بيمارى ديگرى را تحريك مى كند.كافي (ط - الإسلامية) ج‏8، ص 273 ، ح409 * امام رضا عليه السلام :اِثنانِ عَليلانِ أَبَدا : صَحيحٌ مُحتَمٍ و َعَليلٌ مُخَلِّط؛دوگروه هميشه مريضند، سالمى كه پرهيز میكند و مريضى كه پرهيز نمیكند. فقه الرضا ص 340

فصل پنجم : عيادت بيمار

فصل پنجم : عيادت بيمار

فصل پنجم : عيادت بيمار
فضاى عيادت  
ما به يادآورى ثوابى كه بر عيادت مريض مترتّب است و آثارى كه براى مريض و همراهانش به دنبال دارد نيازى نداريم .
پرواضح است ، اين آثار در آينده اثرات مثبتى بجاى خواهد گذاشت و صميميّت و پيوندها را استحكام خواهد بخشيد.
بعضى از اين آثار در واقعيتى كه مريض و همراهانش با آن دست به گريبان هستند و بازتاب هاى مثبت و منفى اى كه آن واقعيت به همراه دارد مشاهده مى شود.
بنابر اين بطور جدّى بايد برخوردها و فعل و انفعالات جو عيادت متناسب و هماهنگ با آنها باشد.
بر اين اساس ما سخن را كوتاه كرده و فرصت انديشه و ژرف نگرى را به خواننده واگذار مى كنيم . اما با سرعت به محدوده ويژگيهايى كه بيمار و ملاقات كنندگان بايد داشته باشند وارد شده و خواهيم ديد كه در تنظيم روابط بين بيمار وعيادت كنندگان چه اندازه دقت شده است ؛ چرا كه روايات خصوصيات مختلفى را در اين موضوع متعرض شده است و گفته شده هر كسى كه مريض را طعام بدهد خداوند از ميوه هاى بهشتى نصيب او مى كند و پيشتر گذشت كه از ناراحت كردن بيمار -كه فرصت مطرح كردن دوباره آنها نيست نهى بعمل آمده است . اما چيزى كه ما مى خواهيم در اينجا شما را بر آن آگاه كنيم اين است كه مى توانيم سخنمان را در ضمن نقاط زير بياوريم :
مريض ، دوستانش را از وضع بيمارى خودآگاه كند  
در بعضى از روايات معتبر، از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه حضرت فرمودند: ((شايسته است براى مريض اينكه دوستانش را به بيمارى اش آگاه كند و آنان به عيادتش بيايند و مريض در مورد آنان و آنان هم در مورد عيادت مريض ، اجر داده مى شوند)).
راوى گفت به امام گفته شد : آرى آنان اجر مى گيرند در مورد عيادت مريض به اينكه نزد مريض رفته اند، اما خود مريض چگونه اجر داده مى شود؟
حضرت فرمودند : ((با به دست آوردن حسناتى براى آنان ، پس مريض را در مورد آنان اجر مى دهد و براى مريض ‍ منظور مى شود. بنابراين ده حسنه براى او نوشته مى شود و ده درجه بالا مى رود و از مريض ده گناه نابود و محو مى شود.(400)
اجازه بيمار براى عيادت  
شايسته است بيمار اجازه دهد تامردم از او عيادت نمايند و دعاهاى خالصانه شان را نثار كنند چرا كه هر كس دعايى اجابت شده دارد و منظور از ((ناس )) بنابر آنچه در بعضى از روايات آمده ، شيعه ها هستند.(401)
و بايد اشاره كنيم دعاهاى خالصانه از رضايت و دوستى سرچشمه مى گيرد؛ بنابر اين بايد پيوندها و ارتباطات از نيكويى ، صفا و درستى برخوردار باشند. چنانچه پيوند ديگران با بيمار و درك مشكلات او زمينه ساز درك ناتوانى آنان در مقابل خداوند است در نتيجه مايه عبرت آنان مى شود و درمى يابند كه ممكن است ايشان هم دچار همين مشكل شده و تضمينى وجود ندارد كه ديگران بيمار نمى شوند. بر اين اساس اثرى شگرف باقى مى گذارد و زمينه ساز ارتباطى عميق و خالصانه مى گردد.
عيادت مريض مستحب است  
شكى نيست در اينكه عيادت مريض محبوب و مطلوب خداست و از نظر شرعى مستحب است و در روايت وارد شده كه هر كس مريضى را عيادت كند هفتاد هزار فرشته او را مشايعت مى كنند و براى او استغفار مى نمايند تا اينكه به منزلش برگردد.(402)
و اخبار در اين موضوع بسيار است و جايى براى بررسى كردن همه آن اخبار نيست ، پس هر كس كه مى خواهد بايد مراجعه كند به كتابهايى كه گمان مى رود آن اخبار در آن باشد از كتابهاى حديثى ؛ مثل وسائل ، ج 2 و بحارالانوار و غيره .
طىّ طريق و عيادت بيمار  
چه بسا ممكن است گفته شود كه قول پيامبر (صلى الله عليه و آله ) به حضرت على (عليه السلام ) كه فرمودند: ((يك ميل سير كن و از مريض ‍ عيادت نما))، استفاده مى شود كه عيادت مريض بيشتر از يك ميل ، مطلوب نيست . ولى به نظر ما از حديث اين طور استفاده نمى شود و ما موافق با اين استفاده نيستيم و به نظر مى رسد مراد از سير به يك ميل ، پياده رفتن است . پس كنايه از مطلوبيت تحمل سختى در اين راه است ، اگر چه انسان يك ميل راه را سير كند و در مقام حد و مسافت معينى نيست كه عيادت مستحب باشد . و در جايى كه مسافت زياد است و وسايل براى عيادت مريض نيز موجود مى باشد، اگر چه انسان چند ميل راه را با ماشين سير كند مثلاً بى شك مطلوب و محبوب است ، بلكه محبوبيتش بيشتر است اگر مشقت و سختى در اين راه زياد شود .
زنان و عيادت بيمار  
اما خارج شدن زنان براى عيادت مريض ، مطلوب نيست و زنان به عيادت از مريض امر نشده اند. در روايتى وارد شده كه بر زنان عيادت جايز نيست .(403) و شايد بازگشت اين مطلب به اين باشد كه شارع دوست دارد كاهش دادن اختلاط مردان با زنان را، بخاطر اينكه جامعه از بسيارى از رنجها و سختى هايى كه منشأ اختلاط زنان و مردان است حفظ شود و از اين جهت مى بينيم كه حضرت زهرا(سلام الله عليها) ترجيح مى دهند براى زن ، اينكه مردى را نبيند و مردى هم او را نبيند چرا كه اسلام براى جلوگيرى از انحرافات ، پيشگيرى را مناسب ترين روش مى داند، از اين رو، امر قطع دست دزد را نمى خواهد بلكه در نظر دارد زمينه اى فراهم سازد كه حتى از خيال دزدى منجر به قطع هم جلوگيرى كند.
عيادت ، هر سه روز يك مرتبه  
ملاحظه كرديم كه رواياتى وارد شده از ائمه معصومين : كه اصرار ندارد بر زياد بودن عيادت مريض . پس در هر روز براى مريض عيادت را قرار نمى دهد، بلكه اين روايات ، توصيه مى كند كه در هر سه روز يك مرتبه عيادت انجام شود، بلكه از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند : ((عيادت كمتر از سه روز درست نيست پس وقتى عيادت از مريض واجب شد يك روز به عيادت برو و يك روز نرو (يك روز در ميان ) پس اگر بيمارى ، مريضى اش طولانى شد، مريض را با خانواده اش رها كنيد)).(404)
و در روايت ديگرى از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) وارد شده كه فرمودند : ((از مريض يك روز در ميان عيادت كنيد از روز چهارم بيمارى ، مگر اينكه بيماريش سخت باشد)).(405)
پس مقصوداز اين روايت اين است كه وقتى بيمارى سخت شود، در عيادتش تأ خير كنند. در صورت سختى ، يك روز در ميان به عيادتش بروند. طبق آنچه در روايت اولى وارد شده بود، تأ ييد مى كند آنچه در ذيل اين روايت آمده است .
ولى علامه مجلسى نظرشان اين است كه ((مقصود از روايت اين است كه هرگاه فرد بسختى بيمار باشد، سزاوار است اينكه رها كنند مريض را با خانواده اش همانطورى كه در روايت اولى بود و مراد به ((اءغبوا)) اين است كه يك روز عيادت از مريض بكنند و روز ديگر آن را ترك كنند)).(406)
ما سخن علاّمه رابعيد مى شماريم و مى گوييم به هنگام سختى بيمارى عيادت از او مورد تأ كيد است همچنانكه مقتضى طبع و ذوق و سليقه مى باشد، امّا اگر بيمارى اش طولانى شد، پس اين امر ديگرى است و در اين صورت مناسب است كه مريض را با خانواده اش تنها بگذاريم تا امكان داشته باشد براى خانواده مريض كه به مريضشان خدمت كرده و سختى ها را تحمل كنند و ما به سختى و حرج آنان اضافه نكنيم . همانطورى كه مريض خانواده اش را تحت فشار قرار دهد و چيزى بخواهد كه در توان آنان نيست . عيادت هر سه روز يك مرتبه جايز است و اين مطلب از روايت اولى به كمك ذيل روايت ظاهر مى شود و همينطور با قرينه روايت دوّمى . و آن چيزى كه مفيد است بهتر اين است كه عيادت پشت سر هم نباشد، بلكه برتر و ارجح در عيادت اين است كه عيادت با فاصله باشد. پس در روز چهارم عيادت كند بعد از اينكه سه روز عيادت نكرده است .
ولى علامه مجلسى از روايت اولى اين طور فهميده است كه مراد از روايت اين است : ((شايسته نيست در روز اولى كه شخص بيمار مى شود تا روز سوّم به عيادت او برويم پس اگر خوب شد قبل از سه روز كه ديگر عيادتى لازم نيست و اگر خوب نشد يك روز به عيادت برويم و يك روز نرويم و احتمال دارد كه همانا اقل عيادت اين باشد كه مريض سه روز پشت سر هم عيادت شود و بعد از آن جايز نيست و يا اقل عيادت اين است كه مريض را در هر سه روز يك مرتبه ببيند. پس وقتى مشخص شود كه عيادت مريض ، هر روز بهتر است ، اين مسأ له استثنا مى شود. و بُعد دو صورت مخفى نيست چنانكه ظاهر بودن صورت اوّل آشكار مى باشد)).(407)
ولى ما مى بينيم - همانطورى كه گذشت - صورت آخرى ظاهرتر است و صورت اوّل و دوّم بعيد است و اين مسأ له بخاطر قرينه و دلالتى است كه در روايت بود و مى گفت يك روز به عيادت برود و يك روز نرود، مگر اينكه بيمارى سخت باشد معنايش اين است كه عيادت در حال طبيعى بعد از گذشتن سه روز مى باشد، پس عيادت در روز چهارم مى توان انجام داد. بنابر اين ، هرگاه مريض مرضش سخت باشد پس بايد يك روز عيادت كرد و يك روز عيادت نكرد. و اگر مرض طولانى شد، مريض را با خانواده اش تنها بگذارد .
عيادت بايد بعد از سه روز باشد  
از حضرت على (عليه السلام ) نقل شده است كه عيادت بعد از سه روز مى باشد ...(408) پس وقتى كه مريض قبل از سه روز شفا پيدا كرد و خوب شد، ديگر عيادتش لازم نيست ... و قبلاً به عرض رسيد احتمالى كه علامه مجلسى دادند به اينكه اين معنا از روايت اوّلى كه تحت عنوان گذشته آورده شد و گذشت كه اين احتمال ظهور در روايت ندارد و الاّ واجب است كه روايت ديگر را كنار بگذاريم و آنچه ما در آنجا ذكر كرديم بهتر است در جمع كردن بين اخبار .
عيادت سه مرتبه باشد  
برمؤ من واجب است كه برادرمريضش راسه مرتبه عيادت كند، پس اگر بيشتر از سه مرتبه شد، مرض طول مى كشد و بايد مريض را با خانواده اش ترك كند و تنها بگذارد. و روايت شده از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) كه فرمودند : ((عيادت سه مرتبه وتعزيه يك مرتبه است )).(409)
اوقات عيادت  
از روايات فهميده مى شود كه در عيادت كردن از مريض فرقى وجود ندارد كه صبح انجام گيرد يا شب و از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند : ((هر مؤ منى كه هنگام صبح ، مريضى را عيادت كند، هفتاد هزار فرشته او را مشايعت مى كنند. پس هرگاه با مريض بنشيند (كنار مريض بنشيند) رحمت و لطف الهى شامل حال او مى شود و ملائكه براى عيادت كننده تا هنگام شب از خدا استغفار مى كنند و اگر مؤ منى مريضى را در شب عيادت كند، مثل همين برنامه براى اوست تا صبح شود)).(410)
علامه مجلسى گفته است : ((شايد استفاده شود از اين روايت آنچه شيوع دارد و آن اين است كه شايسته نيست مريض ‍ را در شب عيادت كرد، ولى اعتنايى به اين سخن نيست )).(411)
روايات زيادى در همين معنى وجود دارد كه مجال و وقت تتبع و جستجو و بررسى آن وجود ندارد.(412) بلكه ما قادريم بگوييم كه مريض در هنگام شب ناراحتيها و غمها او را فرا مى گيرد و منتظر است شبى كه آن را بسيار طولانى مى بيند و براى او طولانى است سپرى شود، پس عيادت و زيارت او هنگام شب اين فايده را نيز دارد كه وحشت و طولانى بودن شب براى مريض سبك مى شود و از او حالت غم و اندوه و ناراحتى برطرف مى گردد و شايد بخاطر همين مطلب مى بينيم كه امام حسن (عليه السلام ) بر ذكر عيادت كردن در شب اكتفا مى كنند. پس وقتى كه ابى موسى به عيادت او رفت ، فرمودند: ((هيچ مردى نيست كه مريضى را در شب عيادت كند، مگر اينكه با او هفتاد هزار فرشته خارج مى شوند وتا صبح براى اواستغفارمى كنند وبراى او درختى در بهشت مى باشد)).(413) ياشايدبه اين خاطرباشد كه ابى موسى اورا درشب زيارت كرد. پس ذكر اين قسمت حديث براى اومناسب بودواين روايت براختصاص عيادت درشب دلالت نمى كند.
همچنين روايت شده بين على و ابو موسى ، موقعى كه به عيادت امام حسن (عليه السلام ) آمدند، شبيه همين حديث بين حضرت على (عليه السلام ) و عمرو بن حريث روايت شده و در هر دو روايت ، عيادت در روز و شب با هم ذكر شده است .(414) و مانعى ندارد كه اين حادثه در جميع روايات تكرار شود .

از چه كسى بايد عيادت كرد؟  
در روايات وارد شده كه عيادت كردن از چند دسته جايز نيست :
1 - شارب خمر:
از امام رضا (عليه السلام ) نقل شده است و ايشان هم از پدران بزرگوارش نقل نموده اند كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) فرمودند : ((اگر شارب خمر مريض شد به عيادتش نرويد)).(415)
2 - اهل ذمّه :
از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) روايت شده كه فرمودند : ((از مريضهاى كفار ذمّى عيادت نكنيد و در تشييع جنازه آنان شركت ننماييد)).(416) ولى در كتاب جعفريات روايت شده به سندش كه همانا پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از يك يهودى در موقعى كه مريض بود عيادت كردند.(417)
و آنچه براى ما ظاهر مى شود اين است كه : اگر مصلحتى در عيادت اهل ذمه وجود داشته باشد، عيادت آنان مانعى ندارد؛ همچنانكه پيامبر(صلى الله عليه و آله ) اين كار را كردند؛ چون ظاهر اين است كه مراد آنان از يهودى آن غلامى بود كه مريض ‍ بود و پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از او عيادت كردند و نتيجه آن عيادت اين بود كه آن غلام ، مسلمان شد، چنانكه روايت شده است اما زمانى كه مصلحتى بر عيادت بار نيست ، عيادت نكنيد. اما در باره عيادت اهل سنّت ، امر وارد شده است زيرا عيادت ، سبب استحكام مودت مسلمين مى شود و سبب تقويت توان آنان در برابر دشمنشان مى شود و سبب تقويت قلوب مى گردد همچنان كه سبب انعكاس اخلاق ارزشمند و انسانيت مى شود.(418)
از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده است كه فرمودند : ((بپرهيزيد از يك عملى كه انجام مى دهيد و باعث ننگ و عار ما مى شود)). تا اينكه فرمودند : ((در نمازهاى جماعت اهل سنت شركت كنيد و نماز بخوانيد و از بيماران آنان عيادت كنيد و در تشييع جنازه آنان شركت كنيد و نكند كه آنان به چيزى از كارهاى خير از شما سبقت بگيرند)).(419)
3، 4 و 5:
از پيامبر (صلى الله عليه و آله ) نقل شده كه فرمودند : ((سه دسته هستند كه عيادت آنها جايز نيست : كسى كه نزديك است از بيمارى شفا پيدا كند و كسى كه دندان آسيايش خراب باشد (دندان درد داشته باشد) و كسى كه مرضى شديد در چشمانش ‍ باشد)).(420)
6 -
چشم درد شديد (كسى كه درد چشم او خيلى دردناك و شديد باشد) : روايت شده از امام صادق (عليه السلام ) كه فرمودند : ((عيادت كردن در مورد مريضى كه چشم درد دارد جايز نيست )).(421) ولى وارد شده كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) هنگامى كه على (عليه السلام ) درد چشم داشتند، از ايشان عيادت كردند(422) مگر اينكه گفته شود قول امام صادق (عليه السلام ) در روايت پيش به نفى تأ كد استحباب حمل مى شود و آنچه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) انجام دادند حمل مى شود براينكه فى الجمله عيادت ، برترى دارد و يا اينكه كار پيامبر اكرم (صلى الله عليه و آله ) بخاطر خصوصيتى است كه اميرالمؤ منين داشته اند.
عيادت كردن مردها از زنان  
وارد شده است كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از بعضى از زنان عيادت كرده اند، مثل اُم علاء و همچنين از زنى كه از انصار بود در مرضى كه درد شديدى داشت ، عيادت كردند.(423)
عيادت كردن از بنى هاشم  
همانا گرامى داشتن كسانى كه منسوب به رسول اللّه هستند، اكرام و گرامى داشتن خود پيامبر است ؛ چون اكرام كننده چنين قصد و نيت مى كند و چه كسى شايسته تر است از پيامبر كه تعظيم و تكريم داشته شود؟ همچنانكه گرامى داشتن بنى هاشم ، كسانى كه در معرض ظلمها واقع شده اند و متحمل مصيبتهاى بسيار بخاطر ارتباطشان با پيغمبر شده اند. اين اكرام از نزديكترين نزديكيها به خداست و شايد همين مطلب تفسير مى كند براى ما آنچه روايت شده از امام كاظم و ايشان از آباى گراميشان و آنان از پيغمبر كه پيامبر فرمودند: ((عيادت كردن بنى هاشم فريضه و واجب و زيارت آنان سنّت است )).(424)
عيادت كردن از نزديكان و فاميل  
و روايت شده در وصيت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) به فرزندشان كه فرمودند : ((نزديكان و فاميلت را اكرام كن ؛ چون آنان كمك كار تو هستند)). تا اينكه فرمود : ((كريم آنان را اكرام كن و سقيم و مريض آنان را عيادت نما)).(425)
هديه به بيمار  
چون مريض به اظهار محبت و لطف احتياج دارد و اظهار محبت و لطف در قلب او قرار مى گيرد و قلب مريض را مطمئن مى سازد كه ديگران به او محبت و لطف دارند، پس هديه بردن براى مريض از اين محبت و دوستى و لطف ، تعبير مى شود.
از بعضى از آزادشدگان امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه يكى از موالى امام صادق مريض شد، ما عده اى از موالى امام (عليه السلام ) از خانه جهت عيادت او خارج شديم در راه امام صادق (عليه السلام ) به ما برخورد كردند و به ما فرمودند : ((مى خواهيد به كجا برويد؟)).
گفتيم : مى خواهيم به عيادت فلانى برويم . فرمودند : ((بايستيد، ما ايستاديم )).
پس فرمودند: ((آيا همراه شما تحفه اى يا هديه اى يا مقدارى از بوى خوش يا قطعه اى از عود هست ؟)).
گفتيم : همراه ما چيزى از اينها نيست .
پس فرمودند : ((مگر نمى دانيد شخص مريض آرامش پيدا مى كند به وسيله هر چيزى كه براى او برده مى شود؛ يعنى مريض بيمارى اش بهتر مى شود بخاطر هديه اى كه مردم براى او مى فرستند)).(426)
بيمار نبايد به عيادت كنندگانش شكايت كند  
در بسيارى از روايات وارد شده كه انسان را به پنهان كردن مرض دعوت مى كند و فرموده اند كتمان مرض از گنجهاى نيك مى باشد.(427) و اينكه هر كس دردى را كه به او رسيده سه روز، از مردم كتمان و به خداى عزّوجلّ شكايت كند، حق است بر خدا كه ببخشد او را.(428) و اينكه هر كس يك شب مريض شد و آنچه در آن شب براى او اتفاق افتاد نزد احدى شكايت نكرد، خداوند عبادت شصت سال را براى او مى نويسد.(429) و همانا مريض در زندان خداست مادامى كه به عيادت كننده اش شكايت نكند.(430)
اميرالمؤ منين (عليه السلام ) مردى را كه دردش را تا پس از بهبودى به كسى نمى گفت ؛ ستايش نمود.(431)
در اين زمينه سخنان ديگرى نيز وجود دارد كه جاى بررسى آنها نيست ؛ طالبين به كتب مربوطه مراجعه نمايند.(432)
و ما مى خواهيم در اينجا اشاره كنيم به اينكه اين روايات نظر دارد به پنهان كردن مرض از اين جهت كه شخص مريض بر كرم و لطف خدا اعتماد دارد و خداوند به مريض يك روحيه قوى عنايت مى كند كه ثمره آن روحيه قوى اين است كه به درجه متوكلين - كه از بزرگترين درجات است نزديك شود همان درجه اى كه رستگار است كسى كه به آن درجه برسدوسعيدوخوشبخت است كسى كه آن درجه را به دست آورد.
افزون بر مطالب گذشته ، انسان به تمام معنا قانع مى گردد كه خداوند به تنهايى كسى است كه مالك نفع و ضرر براى انسان است و او شفا مى دهد و شفا از اوست و به وسيله خدا شفا مى گيريم و هيچ كس غير از خدا استطاعت و توانايى اين را ندارد و نمى تواند انسان را به راهى هدايت كند . بلكه ممكن است آنان واسطه براى فيض خير از طرف خدا باشند؛ زيرا خداوند مالك و خالق هر چيز است .
و شايد به همين مطلب اشاره دارد آن رواياتى كه قبلاً گذشت و تأ كيد داشت براينكه لازم است انسان شكايتش را به سوى خدا ببرد (در بيمارى ) نه به سوى غير خدا.
و اين مطلب نيست مگر بخاطر اينكه اين انسان با تجربه و آزمايش روحى كه او را در سختيها قرار مى دهد و هر آلودگى و پليدى را از انسان نفى مى كند، بعد از اين سختيها طاهر، مطهر و پاك بيرون بيايد .
و چقدر شيرين است آزمايش و چقدر موفق و پيروز است تجربه و آزمايش هنگامى كه انسان در اين وقت به ضعف و نياز خود پى مى برد و انسان سه روز زندگى مى كند در پاداش و هديه هاى خدا در حالى كه خدا بى نياز و قوى و مالك هر چيزى مى باشد و اين همان فضايى است كه مريض را از مرضش با روحيه جديدى خارج مى كند، و بر همه حالات مريض تاءثير مى گذارد و بر راهى كه مريض در بيمارى مى گذراند يك تأ ثير قوى و بعيد و شامل زمانهاى زيادى مى شود. و چه بسا مساوى و معادل است آن حالت روحى و انسانى كه بر مريض در عرض يك شب فقط حاصل مى شود با آنچه براى مريض از شصت سال عبادت كردن حاصل مى شود همانطور كه در روايت آمده است .
و با ملاحظه كردن رواياتى كه در اين بحث وارد شده ، مى فهميم شكايتى كه در احاديث ، تشويق و ترغيب كرده كه از آن دورى كنيم ، آن شكايتى است كه در باطن ، عطوفت و مهربانى ((مشكوّ اليه ))(433) طلب كند و اين شكايت نتيجه اى براى فهم اين شخص باشد به اينكه شاكى ضعيف و عاجز است و خدا نمى خواهد كه عبدش ضعيف و عاجز باشد مگر در مقابل خداى عز وجل .
و از جهت ديگر خدا نمى خواهد كه بنده اش معتقد شود كه غير از خدا چيزى و كسى مالك نفع يا ضرر اوست و اين امر، امرى است كه از آن دورى و پرهيز مى شود؛ چون خداوند به تنهايى مالك هر چيزى است و نفع و ضرر به دست خدا هست و خداوند بزرگ و بلند مرتبه است .
همچنين شكايتى كه بزرگ شمردن آن امر و مرض و بيمارى را كه بر شاكى نازل شده در بر دارد و اينكه اين امر (بيمارى ) با عدل خدا و لطف و رحمت او منافات دارد. همانا چنين شكايتى از نظر شرع از آن دورى شده و به طور اجمال و تفصيل از نظر شرع مقدس اسلام ترك شده ، بلكه بايد صبر كرد و تسليم شد.
از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده : ((هر كس يك شب شكايتى به او برسد و او آن شكايت را قبول كند و شكر آن شكايت را به سوى خدا ادا نمايد براى چنين شخصى كفاره شصت سال مى باشد)) .
راوى مى گويد: به امام گفتم منظور از قبول كردن شكايت چيست ؟ فرمودند: ((صبر كند بر آنچه در آن شكايت هست )).(434)
و همچنين از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند : ((هر مردى كه شكايت كند و صبر كند و تسليم باشد، خداوند براى او اجر هزار شهيد مى نويسد)).(435)
و از پيامبر(صلى الله عليه و آله ) نقل شده كه فرمودند : ((براى مريض نوشته مى شود حسنات در مقابل آنچه صبر مى كند، اگر بى صبرى ، جزع و فزع نمايد، نوشته مى شود كه اين مريض بى صبرى و جزع نموده است )).(436)
در روايت وارد شده كه از امام صادق (عليه السلام ) از حدّ و اندازه شكايت مريض سؤ ال شد. حضرت فرمودند : ((همانا اگر كسى بگويد امروز تغيير كردم و شب را اصلاً نخوابيدم در حالى كه راست بگويد، شكايت به حساب نمى آيد و شكايت اين است كه شخص مريض بگويد من مبتلا به مرضى شدم كه احدى مبتلا به اين مرض نشده است و بگويد من دچار مرضى شدم كه به احدى اصابت نكرده است )).(437)
علامه مجلسى گفته است : ((اين تفسيرِ شكايتى است كه ثواب عمل را از بين مى برد والاّ بهتر اين است كه اصلاً احدى را به اين امور آگاه نكند، همچنانكه در اخبار پيشين ظاهر مى شود. و ممكن است حمل كنيم اين شكايت را به خبر دادن بخاطر غرضى مثل اينكه مى خواهد به پزشك خبر بدهد)).(438)
پس خبر دادن بيمارى ، ملازم با شكايت كردن نيست ، همانطورى كه دلالت مى كند بر همين مسأ له خبرى كه الا ن گفته شد. و همچنين مقدم شد كه مريض در زندان خداست تا وقتى كه به عيادت كنندگانش شكايت نكند و هركس يك شبانه روز مريض شود و به عيادت كنندگانش شكايت نكند، خداوند روز قيامت او را با دوستش ابراهيم مبعوث مى گرداند و هيچ بنده اى نيست كه او را مبتلا به مرض كنيم و شكايت به عيادت كنندگانش نكند مگر اينكه گوشت او را در بدنش به گوشت بهترى تبديل مى كنيم ....(439)
همه اين مسايل دلالت مى كند بر اينكه خبر دادن بيمارى يك چيز است و شكايتى كه از آن بايد اعراض كرد، چيز جداگانه ديگرى است .
و امّا اينكه روايات اختلاف دارند در رغبت دادن انسان به اينكه يك شبانه روز يا سه روز يامطلقاً شكايت نكند، بر اختلاف درجه هاى فضل در شكايت حمل مى شود، امّا در مورد روايتى كه مى گويد: هركس دردش راسه روزپنهان كند، خداوند او را مى بخشد ممكن است گفته شود كه مراد از اين روايت ، اين است كه خبر دادن بيمارى به آشنايان بعد از سه روز يك فضيلتى دارد. يا اينكه مراد از كتمان ، شكايت نكردن است نه اينكه مطلقا از مرضش خبر ندهد، به قرينه و راهنمايى قول امام در روايت كه فرمودند: ((و به سوى خداى عزّوجلّ)) شكايت كند، پس اين روايت مثل غيرآن ،ازروايات ديگر مى باشد.
و اما روايتى كه پنهان كردن مرض را از گنجهاى نيك قرار داد، چاره اى نيست كه حمل شود بر آنچه ذكر شد و يا به صورت شفاى سريع حمل شود به طورى كه مرض طول نكشد و يا حمل شود برآنچه چند لحظه پيش مرحوم مجلسى ذكر كرد .
و باقى مى ماند كه اشاره كنيم به آنچه امام صادق (عليه السلام ) به حسن بن راشد فرمودند: ((اى حسن ! هرگاه به تو بلايى نازل شد، پس به هيچ كس از مخالفين شكايت نكن ، ولى به بعضى از برادرانت آن بلا را يادآورى كن به درستى كه تو خصلتى از چهار خصلت زير را معدوم نمى كنى : يا براى تو كفايت مى كند و يا كمك به مقام و رياست مى كنى و يا دعايى است كه مستجاب مى كنى يا مشورت به رأ ى مى نمايى )).(440)
و همينطور روايت شده از امام صادق (عليه السلام ) كه : ((هر كس به مؤ منين شكايت كند، به خدا شكايت كرده و هر كس به مخالفى شكايت كند، از خدا شكايت كرده )).(441)
پس به درستى ظاهر اين است كه اين روايات به شكايت غير مرض و بيمارى نظر دارد و به جايى كه باطن شكايت يكى از معانى است كه شارع از آن بيزار نباشد. و اشاره به همين مطلب دارد قول امام كه فرمودند : ((يا براى تو كفايت مى كند)) و علتش اين است كه در بيمارى كفايت نمى آيد. و اما بعد از اين قسمت كه فرمودند: كمك به مقام و رياست مى كنى در اين صورت ممكن است كه كفايت بيايد به اين صورت كه نفوذ خود را به كار گيرد براى اينكه فلان پزشك را براى معالجه برساند و يا او را به فلان بيمارستان داخل كند وشبيه اين صورتها و نسبت به مشورت به رأ ى و استجابت دعا كه واضح است .
اما حديث دوّم ، مطلق است و شايد به آنچه مضمون حديث حسن بن راشد بود، اشاره داشته باشد؛ چون كلام با حديث دوّم منسجم بود بيشتر از غير آن ؛ زيرا مريض از شكايت كردن حتى به عيادت كنندگانش ممنوع شده بود و اگر چه عيادت كنندگان از برادران او باشند همانطور كه اشاره شد .
نزد بيمار نبايد از بلا و بيمارى پناه جست  
قبلاً گذشت كه حضرت محمَّد بن على (عليه السلام ) هرگز نزد مريض از بلا پناه نمى جست . در موضوع ((پرستارى در بيمارستان ))، حكمت اين كار بيان گرديد.
نبايد نزد بيمار زياد نشست  
همانا پيامدهاى بيمارى و حالتهاى متغير كه بر مريض عارض مى شود گاهى مريض در وضعى قرار مى گيرد كه رغبت ندارد احدى بر آنان اطلاع پيدا كند همانطورى كه خود حالت معالجه براى مريض گاهى اگر غير از مريض به آن حالت معالجه اطلاع پيدا كند، موجب دردناك شدن نفس مريض مى شود در حالى كه عيادت كردن از مريض هم لازم است ، پس جمع بين اين دو سخن اين طور مى شود كه عيادت كننده نزد مريض زياد ننشيند تا حرج و ضرر به مريض زياد نشود تا دردهاى روانى او زياد نگردد.
از اين جهت از ائمه معصومين روايت شده كه مستحب است نزد مريض زياد عيادت را طول ندهد تا جايى كه امام صادق (عليه السلام ) از آن تعبير كرده اند - همانطورى كه روايت شده - به اين سخن كه : ((عيادت بايد به اندازه دوشيدن شتر باشد)).(442)
و از حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نقل شده كه فرمودند: از عيادتهايى كه بيشترين اجر را دارد وقتى است كه عيادت كننده از مريض عيادت كند و نزد مريض كم بنشيند، مگر موقعى كه مريض بخواهد و دوست داشته باشد كه عيادت كننده نشستن در كنارش را بيشتر طول بدهد و مريض اين مطلب را (طول جلوس عيادت كننده را) از او درخواست كند. و هم معناى اين روايت ، روايات ديگرى نيز وجود دارد.(443)
پس وقتى كه مريض جلوس بيشتر عيادت كننده را بخواهد، استجابت مريض ازجهتى تقرب به سوى خداست ، همانطور كه طلب كردن مريض در اين مورد از جهت ديگر، روشن مى سازد چيزى كه احتمال دارد موجب ضرر و زيان به مريض شود، وجود ندارد.
مهربانى كردن نسبت به مريض  
شايد مهربانى كردن به مريض بدين خاطر است كه مريض مطمئن شود كه نزد ديگران پيوسته مورد قبول است و ديگران از او متنفّر نيستند و همينطور نسبت به خود عيادت كننده مى باشد. ما ملاحظه مى كنيم آنجا اوامرى بود كه عيادت كننده دستش را بر مريض بگذارد و اعتبار كرده كه آن عيادت كننده اى كه مخالف اين عمل كند، احمق است و عيادت كردن احمق از مريض ، بدتر از دردى است كه مريض دارد؛ چونكه احمق مسبب بسيارى از دردهاى روانى مريض مى شود، بخاطر اينكه احمق ، تصرفاتى كه لايق مريض نيست مى كند و مريض را دچار ضعف و نقص ‍ مى كند .
بعضى ذكركرده اند كه : ((پيامبر(صلى الله عليه و آله ) هر وقت از مريضى عيادت مى كردند دستشان را به پيشانى او مى گذاشتند و چه بسا دستشان را بين دو سينه او مى گذاشتند و براى او دعامى كردند)).(444)
و از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه كامل شدن عيادت از مريض به اين است كه : ((دستت را بر شانه اش بگذارى و از نزد مريض زود برخيزى ، به درستى كه عيادت احمق بدتر است براى مريض از بيمارى كه خود مريض ‍ دارد)).(445)
شهيد استفاده كرده از اين روايت كه عيادت كننده دستش را بر شانه مريض قرار داده و در حال دعا باشد.(446)
ولى روايت شده از حضرت على (عليه السلام ) كه فرمودند: ((يكى از چيزهايى كه عيادت را تمام و كامل مى كند اين است كه عيادت كننده يكى از دو دستش را بر ديگرى و يا بر پيشانى اش بگذارد)).(447)
و مرحوم مجلسى از اين روايت اين طور استفاده كرده ؛ مقصود اين است كه عيادت كننده دست خودش را بر پيشانى خودش بگذارد و احتمال دارد كه اين عمل بخاطر اين باشد كه عيادت كننده مى خواهد حزن و اندوه و تأ سف خود را بر بيمارى مريض اظهار كند همانطورى كه اين عمل شيوع دارد . پس بعيد نيست كه ذكر اين دو موردى كه حضرت فرمودند، به عنوان مثال باشد.(448)
ولى اظهر آن چيزى است كه گذشت كه عيادت كننده دستش را بر خود مريض يا بر شانه خود مريض بگذارد (و ذكر كردن شانه در روايت ظاهراً به عنوان مثال است ) و ممكن است اين روايت را حمل بر روايت اولى بكنيم ؛ چونكه اين روايت تصريح نمى كند در آنچه علامه مجلسى گفته است ، پس ممكن است در اين روايت ضمير به مريض برگشت كند و اشاره مى شود به اين مطالب با اضافه كردن به رواياتى كه مقدم شد از پيامبر اسلام كه فرمودند از تمام و كامل شدن عيادت مريض اين است كه يكى از شما دستش را بر پيشانى يا دست مريض بگذارد و از مريض سؤ ال كند كه حالش چطور است و خودتان را با مصافحه كردن ، تحيت كنيد.(449) و همچنين قول پيامبر كه فرمودند : ((از كامل شدن عيادت مريض اين است كه هر گاه بر مريض وارد شدى ، دستت را بر سر مريض بگذارى و بگو چگونه صبح كردى )).(450)
پس به درستى كه اين روايت ظهور دارد در اينكه عيادت كننده دستش را بر مريض بگذارد - همانطورى كه علامه مجلسى اعتراف كرده اند ولى بر علامه مجلسى ايراد شده اگر چه اين معنا ظاهرتر است ، ولى اين روايت - يعنى اين روايت آخرى و آن روايتى كه قبل از آن بود - هر دو عام هستند.(451)
ولى ما مى گوييم : همانا روايت ديگرى كه گفت : ((تمام و كامل كردن عيادت اين است كه هرگاه به عيادت مريض ‍ رفتى ، دستت را بر مريض بگذار)).(452) و روايت گذاشتن دست بر شانه ، اين دو روايت عام نيستند . و اين دو روايت مؤ يد اين است كه عيادت كننده دستش را بر دست مريض بگذارد يا دستش را به پيشانى اش بگذارد .
و در اينجا احاديث ديگرى در مورد اينكه عيادت كننده دستش را بر مريض يا بر پيشانى مريض بگذارد وجود دارد، هر كس مى خواهد به اين روايات مراجعه كند.(453)
و در آخر اين روايت از ابن عباس نقل مى شود كه گفت : ((پيغمبر وقتى به عيادت مريض مى رفتند در بالاى سر او مى نشستند)).(454)
دعاى بيمار براى عيادت كننده و بالعكس  
چون مريض در حال مرض نزديكتر به خداى تعالى از عيادت كننده مى باشد، پس دعاى مريض نزديكتر به استجابت است به خاطر اينكه مريض بفهمد در اين مرضش داراى يك امتيازى است كه ديگران آن امتياز را ندارند، پس اشعار به ذلت و ضعف براى مريض لازم نيست همانطورى كه مريض محتاج به ديگران است ، همچنين ديگران هم محتاج به او هستند بخاطر اين مسأ له ما مى بينيم كه روايت شده از امام صادق كه فرمودند : ((هرگاه يكى از شما به عيادت برادر دينى خود برود، پس از مريض بخواهد كه در حق او دعا كند؛ چون دعاى مريض مثل دعاى ملائكه مى باشد)).(455)
و در اينجا احاديث ديگرى به همين معنا وجود دارد، هر كس مى خواهد به آنها مراجعه كند.(456) همچنانكه مستحب است عيادت كننده هم براى مريض دعا كند. زراره از امام صادق يا امام باقر (عليه السلام ) روايتى را نقل مى كند كه فرمودند : ((هرگاه بر مريض داخل شديد، پس بگو پناه مى برم به خداى عظيم )).(457) و مقدم شد كه براى مريض هم مستحب است كه اجازه بدهد به دوستان و فاميلش كه براى عيادت او بيايند؛ چون براى هر كسى دعاى مستجابى وجود دارد .
دعاى مساكين و فقرا براى مريض  
از امام صادق (عليه السلام ) نقل شده كه فرمودند: ((دعاى مساكين براى مريضهاى خودتان را خفيف و پست نشماريد؛ چونكه چه بسا دعاى آنان در مورد شما مستجاب مى شود و دعاى خود مساكين در مورد خود آنان مستجاب نشود)).
و از امام صادق (عليه السلام ) روايت شده كه فرمودند: ((مستحب است براى مريض اينكه به سائل با دست خودش چيزى بدهد و امر كند به سائل كه براى او دعا نمايد)).(458)
سؤ ال از مريض در مورد حالش و در مورد آنچه اشتها دارد  
بعضيها ذكر كرده اند كه پيامبر (صلى الله عليه و آله ) از مشكلات و درد مريض و از آنچه مريض بدان اشتها دارد مى پرسيدند.(459) چرا كه اين پرسش نشانگر اهميت دادن به بيمار و درخواستهايش مى باشد و زمينه ساز آرامش و اطمينان بيمار مى گردد.
آرزوى سلامتى و صحت  
مريض در برانگيختن اطمينان در خودش احتياج دارد تا بر مرض غلبه پيدا كند و در مقابل عوارض مرض كه چاره اى از آن نيست و براى دفع آن عوارض از نفس مريض راهى نيست ، مقاومت نمايد و شايد همين موضوع پرده بر مى دارد براى ما آنچه از پيامبر نقل شده كه فرمودند : ((هرگاه بر مريضى وارد شديد او را در اجل و مرگ توسعه بدهيد، پس به درستى كه اين كار چيزى را ردّ نمى كند، ولى نفس مريض را پاك مى كند)).(460)
و مراد از ((تنفيس ))، توسعه است ؛ يعنى براى مريض در اجل و مرگ توسعه دهيد و مريض را به صحت و سلامتى اميدوار سازيد. مثل اينكه به مريض بگوييد كه اين مرض ، ضررى به تو نمى زند و به زودى اگر خواست خدا باشد، شفا پيدا مى كنى .(461)
و بعضى از علما نقل كرده اند كه : پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) به مريضها مى فرمودند : ((اين مرض و بيمارى رنجى به تو نمى رساند و به خواست خدا از مرض طاهر و پاكيزه مى شوى )).(462) خوردن در حضور مريض  
از اميرالمؤ منين على (عليه السلام ) نقل شده كه فرمودند : ((پيغمبر (صلى الله عليه و آله ) نهى كرده اند از اينكه عيادت كننده در حضور مريض ‍ چيزى بخورد، اگر نزد مريض چيزى بخورد، خداوند اجر عيادتش را از بين مى برد))(463) و به خاطر همين چه بسا مريض از طعامى ممنوع باشد مثل همين طعام كه نزد او عيادت كننده مى خورد، پس وقتى نزد او عيادت كننده چيزى بخورد پس اشتهايش بر مى انگيزد و مريض براينكه قدرت ندارد مثل اين غذا را بخورد حسرت مى خورد و عيادت كننده به جاى اينكه مرض بيمار را، تخفيف بدهد بخاطر عيادتش يك درد ديگرى به دردهاى مريض افزوده است .
بعد از شفا يافتن ، به مريض چه بايد گفت  
حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) وقتى مريضى را مى ديدند كه خوب شده است ، مى فرمودند : ((براى مريض ، پاكى از گناهان به وجود آمد)).(464)
و از حسن بن على (عليه السلام ) نقل شده به مردى كه از مرض و بيمارى شفا پيدا كرده بود، فرمود : ((به درستى كه خداوند ياد كرده تو را، تو هم او را ياد كن و اقاله كرده است تو را (گناهانت را بخشيده ) پس تو او را شكر كن )). و همينطور اين حديث از حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام ) نيز نقل شده است .(465)
و از امام سجاد (عليه السلام ) نيز روايتى نقل شده كه جمع كرده اند بين فرمايش عمويشان امام حسن (عليه السلام ) و فرمايش جدشان حضرت على (عليه السلام ) كه گفته شد.(466)
بلى چه حديث نيكويى مى باشد، منسجم با روحيه اى است كه اسلام به تقويت اين روحيه اهميت مى دهد و با اهدافى كه حواله مى دهد. اسلام به اينكه انسان متوجه اين روحيه باشد آن انسانى كه در معرض ابتلا به بيمارى و سختى و مرض قرار گرفته است ، اين روحيه و آن اهدافى كه در اين روايات گفته شد، دلالت مى كند بر اين اهداف ، آن توجيهاتى كه از ائمه در مورد مريض و عيادت كردن از او صادر شد، همچنانكه ما اشاره به بعضى از آنها كرديم ، پس ‍ ديگر اعاده نمى كنيم .
و آنچه تاكنون ذكر نموديم ما را بس چرا كه در آن بى نيازى است براى كسى كه رشد و هدايت را بخواهد. و حمد براى خداست و درود و سلام خدا بر بندگان برگزيده اش محمَّد و آل طاهرين او باد!