فصل چهارم : بيمارستانها
فصل چهارم : بيمارستانها
- دوشنبه, شهریور 23 1394
- بازدید: 7033
فصل چهارم : بيمارستانها
رازى و تأ سيس بيمارستان
((گوستاولوبون )) مى گويد : ((بيمارستانهاى اسلامى ، درست مطابق با اصول بهداشتى ساخته مى شد و آنها بهترين بيمارستانهايى بودند كه تا به امروز به وجود آمده اند. ماجراى رازى ، زمانى كه بر آن بود تا مكانى را براى بناى بيمارستان برگزيند، معروف و مشهور است . طريقى كه وى از آن بهره جست ، مورد تأ ييد متخصصين امروزى بيماريهاى گوارشى است . وى ، تكه هايى گوشت را به دست پسر بچه هايى سپرد تا آن را در جاهاى مختلف بغداد بگذارند تا بتواند دريابد كه در كدام جاى است كه گوشت ديرتر مى پوسد و مى گندد و در نتيجه ، همانجا، مكانى مناسب براى ساخت بيمارستان باشد)).(149) و گويند : اين بيمارستان ، همان ((بيمارستان عضدى )) است .
لكن ، ((ابن ابى اصيبعه )) مى گويد : ((رازى پيش از عضد الدوله بوده است .(150) بنابراين بايد بيمارستانى كه رازى تصميم داشته آن را بسازد، غير از بيمارستان عضدالدوله باشد؛ زيرا رازى در سال 320 هجرى وفات يافته است )).
((حسن بن سوار بن بابا)) كه نزديك به دوره وى مى زيسته ، مى گويد : وى در سال دويست و نود و اندى و يا سال سيصد و اندى (151) از دنيا رفته است و عضدالدوله چنانكه معلوم است به سال 372 هجرى در گذشته است . و لكن ((قفطى )) ذكر كرده است كه رازى به سال 364 از دنيا رفته و در زمان ((المكتفى )) و اندكى نيز در زمان ((المقتدر))(152) زيسته است . بنابراين ، مانعى در كار نيست كه رازى در انتخاب مكان بناى ((بيمارستان عضدى )) - چنانكه ذكر كرده اند - شركت داشته باشد .
پاره اى از خصوصيات بيمارستانها
در باره چگونگى بيمارستانها در عهد اسلامى ، پيش از اين گذشت كه ((گوستاولوبون )) گفت : آنها با اصول بهداشتى مطابق بودند و از بيمارستانهاى اين روزگار ما نيز بهتر بودند؛ چنانكه آنان در هر شهرى ، بيمارستانهايى عمومى بنا نمودند.(153) و براى هرنوع بيمارى ، بخش - و يا چند بخش - اختصاص داده شده بود. اطبايى كه داراى تخصص در آن بيمارى بودند، در بخش مربوطه به اين سو و آن سو مى رفتند. سرپرستها و كاركنان آن بخش نيز همراه با پزشك بودند و به بيماران خدمت مى كردند. پزشك از حال بيماران با خبر مى شد و برايشان داروى لازم را تجويز مى نمود.(154)
در بيمارستانها، همه مردم كشور پذيرفته مى شدند و تفاوتى نداشت كه مسلمان باشند يا نه . بيماران را به كاملترين شكل ممكن تأ مين مى كردند و براى آنان جيره غذايى ، پتو و ... اختصاص مى دادند.(155)
((مقريزى )) در باره بيمارستان ((ابن طولون )) كه به سال 259 هجرى در قاهره تأ سيس كرد، مى گويد : ((در اين بيمارستان شرط و مقرر كرد كه نه نظاميان در آن معالجه شوند و نه بردگان . دو حمام براى آن بنا كرد كه يكى براى مردان مى باشد و ديگرى براى زنان و آن دو را براى بيمارستان و غير آن وقف نمود. و شرط كرد كه چون شخص بيمارى را به بيمارستان مى آورند، لباس و اثاثيه و لوازمش را از او بگيرند و در بيمارستان به امانت نگه دارند. سپس لباسى به تنش كنند و فرشى برايش بگسترانند و صبح و شب به وسيله دارو و غذا و پزشكان ، از وى پرستارى نمايند تا آنكه خوب شود و چون خوب شد، لباس را بدو بدهند و ترخيصش كنند)).(156)
و در باره بيمارستان ((منصورى )) كه در قاهره به سال 683 هجرى بنا گشت ، مى گويد: ((... و در آنجا دارو و پزشك فراهم بود و نيز ساير نيازمنديهايى كه يك بيمار بدان نياز دارد. سلطان ، در بيمارستان دو نوع خدمتكار به خدمت گماشت ؛ يكى زن و ديگرى مرد تا به بيماران خدمت كنند و براى آنان نشانهايى مقرر كرد و براى بيماران تخت تهيه نمود و تختها را به لوازمى كه مورد نياز بيمار است ، مجهز كرد .
و براى هر گروهى از بيماران ، مكانى مشخص كرد. ايوانهاى چهارگانه بيمارستان را براى بيماران مبتلا به تب مختص گردانيد و سالنى را براى بيماران چشمى و سالنى ديگر را براى مجروحين و سالنى را براى مبتلايان به اسهال و سالن ديگر را براى زنان ، و مكانى را براى سرماخورده ها اختصاص داد و هر سالن به دو بخش زنان ومردان تقسيم مى شد. آب به تمام اين بخشها مى رسيد و در آنها جارى بود .
و مكانى را براى آشپزخانه و تهيه دارو و نوشيدنى مختص گردانيد و مكانى را براى تركيب و به دست آوردن معجونها، سرمه ، شياف و مانند آن ، و مواضعى ديگر را نيز به ذخيره اين مواد اختصاص داد .
مكانى بود كه نوشيدنى ، شربتها و داروها به طور جداگانه نگهدارى مى شدند و جايى نيز كه رئيس الاطباء براى تدريس طب جلوس مى كرد ...)) و اين بيمارستان ، وقف عام بود.(157)
بيمارستانهاى صحرايى
نظاميان مسلمان ، داراى بيمارستانهايى سيّار بوده اند. ((ابن خلكان )) و نيز ((قفطى )) در باره ((ابى الحكم عبيداللّه بن مظفر مغربى )) (متوفاى 549 هجرى ) مى گويند : ((و عماد اصفهانى در خريده ذكر مى كند كه ابوالحكم مذكور، پزشك بيمارستانى بوده است كه چهل شتر آن را حمل مى كرده و همراه با سپاه سلطان محمود سلجوقى بوده و هر جا كه او خيمه مى زده ، برده مى شده است )). سپس از خدمت ((ابن مرخم )) در آنجا به عنوان پزشك و حجّام ياد مى كند.(158)
و ((سيد امير على )) مى گويد : ((در جنگها، گروهى از پزشكان با بيمارستانى بسيار مجهّز سپاهيان را همراهى مى كردند و با وسايلى كه شتران جابجا مى نمودند مجروحان را حمل مى كردند.
بيمارستان صحرايى رشيد و ماءمون ، داراى شمار بسيارى شتر و قاطر بود تا خيمه ها، لوازم و داروها را حمل نمايند. و حتى در دوره هاى بعد كه زمان حكومت ملوك ضعيفى چون سلطان محمود سلجوقى فرا رسيد، لوازم بيمارستان نظامى بر چهل شتر حمل مى گشت )).(159)
بيمارستانهاى اورژانسى
خدمات پزشكى مسلمانان تنها برآنچه ذكر گشت محدود نمى گردد، بلكه خدماتى ديگر نيز هست كه شايان ذكر است ؛ مثلاً ايجاد مراكزى براى حوادث غير مترقبه اى كه ممكن است براى اجتماعات عمومى انسانى پيش آيد .
مؤ لف ((جامع السيرة الطولية )) در باره مسجد ابن طولون مى گويد: در آخر آن مخزنى براى آشاميدنيها و دواها ساختند كه خدمتگزارانى داشت و دكترى روز جمعه در آنجا مى نشست تا اگر حادثه اى براى نمازگزاران اتفاق افتاد درمان نمايد.(160)
اولين بيمارستان در اسلام
ما مى توانيم بگوييم كه نخستين محلى كه براى نگاهدارى بيماران و درمان آنان پس از ظهور اسلام ، مخصوص گشت ، مسجد رسول اكرم (صلى الله عليه و آله ) در مدينه بود .
دكتر جواد على مى گويد : ((در مسجد رسول ، مكانى بود كه بيماران و مجروحان درمان مى شدند و رسول و صحابه از بيمارانى كه در آنجا بودند، تفقد به عمل مى آوردند)).(161)
در مباحث آينده در آنجا كه از درمان مرد به وسيله زن بحث مى كنيم ، ان شاءاللّه به خيمه ((رفيده )) يا ((كعيبة بنت سعيد)) كه در مسجد پيامبر (صلى الله عليه و آله ) بر پا بود و در آن به مداواى مجروحان مى پرداخت ، اشاره خواهيم كرد .
و از آنچه ذكر گشت ، بطلان قول بعضى روشن مى شود كه گفته اند : اوّلين بيمارستان اسلامى ، بيمارستان ((وليد بن عبدالملك )) بود.(162) البته شايد ((وليد)) نخستين كسى بود كه به دليل مناسب بودن وضع اقتصادى در زمانش ، به توسعه بيمارستانها اقدام ورزيد .
جريمه اموى !
((ابن قتيبه )) مى گويد : ((ابوالحسن گفته است : روزى سليمان بن عبدالملك در ميان راه مكه به عده اى جذامى برخورد و دستور داد تا آنان را آتش بزنند! و گفت : اگر خداوند خير اين قوم را مى خواست ، آنان را به چنين مرضى مبتلا نمى كرد)).(163) به راستى كه اين جريمه اى است بس سخت و غير عادلانه كه بر پيشانى هر انسان آزاده اى عرق درد و شرم مى نشاند . و شكى نيست كه اعمال و افعال حكام جائر اسلام و شجره ملعونه مذكور در قرآن ، بسيار نزديك به اعمال و افعال كسانى چون فراعنه مصر است . در حالى كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله ) و ائمه اطهار : مردم را چنين امر مى فرمودند كه به چنين كسانى (جذامى ) به صورتى بنگرند كه موجب ناراحتى آنان نشود . و على (عليه السلام ) در عهدنامه مالك اشتر مى نويسد كه او بايد به امور دردمندان و ناتوانان رسيدگى كند و مواجب و رزق و روزى شان را متكفل شود چه آنان كه نزديكند و چه آنان كه در نقاط دور دست مى باشند.(164)
بيمارستانها در قرن اوّل و دوّم هجرى
1 - ((وليد بن عبدالملك )) به سال 88 هجرى بيمارستانى در دمشق ساخت و اطبايى را در آن به خدمت گرفت و برايشان مقررى تعيين نمود. وى دستور داد جذاميان را قرنطينه كنند و براى آنان و نيز نابينايان مقررى تعيين كرد.(165)
2 - در زمان ((رشيد)) تيمارستان وجود داشته است .(166) و معلوم نيست كه پيش از وى نيز تيمارستانى وجود داشته است و يا همو بوده كه به تأ سيس آن اقدام نموده است ؟ بنابراين سخن ((جرجى زيدان )) كه مى گويد : ((منصور)) يا كسى كه پس از وى آمد، اقدام به تأ سيس تيمارستان نمود،(167) سخنى نادرست است .
3 - سپس ، ((رشيد)) بيمارستان بغداد را تأ سيس كرد و زمانى كه مى خواست آن را افتتاح كند، ((بختيشوع )) را از جندى شاپور فراخواند. وى در آنجا رئيس بيمارستان بود. بدو پيشنهاد كرد تا اين وظيفه مهم را بر عهده گيرد، ولى او با كمال شگفتى از قبول آن سرباز زد و به اشاره چنين گفت كه براى اين امر، كسى ديگر را برگزيند و او نيز چنين كرد.(168)
بعضى بر اين باورند كه اين بيمارستان را نخستين بيمارستان بدانند، البته اگر بيمارستانى را كه عبدالملك بنا نمود اوّلين بيمارستان ندانيم .(169)
4 - ((برمكيان )) بيمارستانى به نام خود تأ سيس كردند كه ((ابن دهن هندى )) متولى آن بود.(170)
5 - ((طاهر بن حسين )) خطاب به فرزندش ، ((عبداللّه )) مى نويسد : ((براى بيماران مسلمان ، خانه اى بنا كن تا در آن محفوظ باشند و كسانى را برايشان به خدمت گمار كه به امورشان برسند و پزشكانى كه به درمان دردهايشان بپردازند)).(171)
6 - در بغداد، بيمارستانى بوده است مخصوص ديوانگان . اين محل ، همان ((دير هرقل )) قديم بوده است .(172)
بيمارستانها در قرن سوم و پس از آن
بعضى مى گويند : ((سپس يك قرن به تمام و كمال گذشت و كسى تا آن وقت نشنيد كه دوباره مؤ سسه اى اين چنين در پايتخت - بغداد - ساخته شود. اين قرن ، همان وقتى است كه پزشكان معروف بيمارستانهاى جندى شاپور به قصر خليفه خوانده شدند. و شايد سبب ، توجهى باشد كه به ((سامرا)) مبذول گشت ؛ شهرى كه در نظر خلفا، پس از پايتخت ، مقام دوّم را كسب كرد)).(173)
به هر حال ، مسلمانان قرن سوم ، توجه فراوانى به ساخت بيمارستانهاى بسيار در مناطق مختلف مبذول مى داشتند. به عنوان نمونه مى توان از موارد ذيل نام برد:
1 - بيمارستان ساخته شده به وسيله ((احمد بن طولون )) در مصر به سال 259 يا 261 هجرى كه پيش از اين سخن درباره اش رفت .
2 - پيش از به پايان رسيدن قرن سوم ، در مكه و مدينه ، بيمارستانهايى ساخته شد.(174)
3 - سپس ((بدر مولى المعتضد)) در بغداد بيمارستانى بنا نمود.(175)
4 - در سال 302 هجرى ، وزير، على بن عيسى ، بيمارستانى ديگر بنا نمود كه ((سعيد بن يعقوب دمشقى )) رياستش را همراه با بيمارستانهاى بغداد، مكه و مدينه برعهده گرفت .(176)
5 - در سال 306 هجرى ((سنان بن ثابت )) بيمارستان ((السيدة )) را تأ سيس كرد و ((مقتدر))، بيمارستانى ديگر بنا نمود.(177) و گويند كه همين ((سنان ))، پنج بيمارستان را در سال 304 هجرى سرپرستى مى كرده است .(178)
6 - در سال 313 هجرى ((ابن الفرات ))، دشمن سياسى ((على بن عيسى )) بيمارستانى ساخت و رياستش را به ((ثابت بن سنان )) واگذار كرد.(179)
7 - سپس ((امير الا مراى تركى ، ابوالحسن ))، پيش از مرگش به سال 329 هجرى بيمارستانى تأ سيس نمود و رياستش را به دست ((سنان بن ثابت )) سپرد.(180)
8 - در سال 355 هجرى ((معزّالدوله ))، بيمارستانى در بغداد تأ سيس كرد.(181)
9 - ((عضدالدوله )) در سال 368 هجرى بيمارستان مشهور بغداد را بنا نمود. در اين بيمارستان ، 24 پزشك خدمت مى كردند كه داراى تخصصهاى مختلف بودند. رياست بيمارستان را به ترتيب ، بيش از 24 پزشك بر عهده گرفتند.(182)
جهانگرد اندلسى ، ((ابن جبير)) از اين بيمارستان به سال 580 هجرى در بغداد ديدار كرده است . بيمارستان مذكور، همچنان به فعاليت مى پرداخته و در زمان يورش مغولان به سال 656 هجرى نيز خراب نشده است .(183) سپس بيمارستانهاى بسيارى در شهرها و مناطق مختلف ساخته شد ...